سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شنبه 86 شهریور 31

عنوان بد آموزی !...از شیطنت های من و تو

اینم به خاطر تو دوست عزیزم پویا جان
نوشتن در مورد گذشته اونم از مدرسه کار خیلی مشکلیه، یک دوره‏ای که همش خاطره است حالا چه خوب چه بد از شیطنت‏ها گرفته تا کتک خوردن‏ها تا جایزه گرفتن‏ها وتا تقلب کردن‏ها ،البته یه چیز بگم فکر نکنید که شاگردای زرنگ اهل تقلب نیستند چرا هستند حالا یا تقلب می رسونن یا می‏گیرند و...
یادم میِ‏آید من قبل از اینکه بخوام برم مدرسه یعنی 7 سالم بشه خیلی دوست داشتم برم مدرسه، به همین علت و هم اینکه بابام از دستم راحت بشه منو برد مدرسه و با مدیر و معلم هماهنگ کرد که من برم سر کلاس بشینم «زهی خیال باطل»اما مگه من می‏نشستم یادم می‏یاد که اونقدر فضولی کردم که اخرش منو انداختن بیرون اونم بایه دست شکسته آخرین کاری که تو کلاس کردم این بود که روی میزا راه می‏رفتم که یه دفعه خوردم زمین ودستم شکست ...که از او به بعد با دست شکسته می‏رفتم و دم در مدرسته می‏نشستم و به بچه‏ها نگاه می‏کردم ...
دوران ابتدایی دوران جالب وجذابی بود همه بچه، تو سرو کله هم می زدیم و...رقابت های بچه‏گانه و....
بزرگ شدیم و رسیدیم به راهنمایی، اول راهنمایی خیلی برام جالب نبود آخه محیط عوض شده بود و...سال اول یه معلم داشتیم که خیلی گیر بود و از این قمی‏های اصیل بود و اخر همه حرفاش یه«تون» اضافه می‏کرد واسه همین هم بچه ها اسمشو گذاشته بودن«تون تون» این معلم عزیز هی به ما مشق می‏داد یعنی رونویسی درس های فارسی...یه بار که حال حوصله نوشتن مشق رو نداشتم به این فکر افتادم که چطوری از شر این مشق نوشتن خلاص بشم برگشتم به نوشته‏های قبلیم یه نگاهی کردم دیدم امضای معلم یه مقدار کوچیکه که خودکار رو گرفتم روش و رقصوندم انقدر خط خطی کردم که امضا دیگه معلوم نبود ...خوب یه ریسک بود می‏ارزید اخه از دو سه ساعت نوشتن راحت می‏شدم ...خلاصه من خودم یادمه چندین بار این کار رو کردم و معلم نفهمید و گذشت تا اینکه یه بار فهمیدم این بقل دستیم، رفیقم خیلی داره خودخوری می‏کنه که مشقم رو ننوشتم الان بهم کتک می‏زنه واز این حرفا منم نمی خواستم رازمو بر ملا کنم اما دیدم خیلی نگرانه، بهش گفتم اگه کارت رو درست کنم قول می دی به کسی نگی، قول می‏دی اگه گیر افتادی نگی من اینکار و کردم ،چون چاره ای نداشت قول داد و قبول کرد خلاصه اینکه من دفترم رو بهش نشون دادم و بهش گفتم چیکار می‏کنم اونم کف کرده بود سریع یه خودکار برداشت و روی امضای معلم کشید ....البته چون وقت زیادنبود و هُل هُلَکی شد‍، این شد که راز ما برملا شد و ما لو رفتیم ...معلم از دفتر من گذشت به دفتر اون رسید اما چون یه مقدار هل کرده بود و به این کار اطمینان نداشت قضیه سه شد و معلم شصتش خبر دار شد و سین جینش کرد اونم نامردی نکرد و سریع ما رو لو داد خلاصه وقتی معلم دفتر منو دید خیلی شاکی شد ما رو از کلاس انداخت بیرون و بعدشم ناظم و بعدشم شیلنگ و....البته بگم ها وقتی ما رو انداخت بیرون و ناظم اومد ما رو دید گفت اقای....شما دیگه چرا شماکه سابقه خوبی داری برو اشکالی نداره دفعه اولت بود دیگه از این کارها نکن ...وقضیه با یه چشم الکی تموم شد و رفت ....
اون زمانی که ما راهنمایی بودیم معلم‏ها برای اینکه خودشون رو راحت کنند بعضی برگه‏های امتحانی رو می‏دادن به بچه‏ها،ما هم از بخت خوبمون یکی از اون بچه‏ها بودیم، واهل معامله و این بودکه برو بچ هدایا شون رو برای یه نمره خوب واسه ما می‏آوردن ماهم خداییش نامری نمی‏کردیم حسابی بهشون حال می دادیم ..البته تابلو نمی‏کردیم فقط با افرادخاص معامله می‏کردیم ...

پنج شنبه 86 شهریور 29

عنوان چمباتمه از نوعی خاص!؟

باید درِ این صدا و سیمای ایران رو گل گرفت ...
همیشه خودم و دیگران رو توجیه می‏کردم که بابا هرکسی یک نگاهی به مسئله داره ، هر کسی یک جور به مسئله نگاه می‏کنه واسه همینه که راه حل ها مختلف می‏شه، که بعضی به مقصد می‏رسه بعضی هم نمی‏رسه ...خوب اگه بشینیم و دلایل دو طرف رو گوش کنیم می‏بینیم دلایلشون قابل توجیه و درسته، اما ...باید همیشه دنبال بهتر بود واسه همینه که خدا خیلی تاکید به مشورت می‏کنه ‍،که حتی پیامبرش رو هم امر به مشورت با مسلمانان می‏کنه با اینکه خودش عالم مطلقه و راه حل را می‏تونه مستقیما به پیامبرش بگه ...«جریان جنگ احزاب»
یه دقت بکنید ببینید برنامه های صدا وسیما در ماه رمضان چیه ؟.یعنی فیلم هاشون چیه ؟من براتون می گم
1.شبکه یک: اغماء... داستان زندگی یه دکتر پول دارِ نظر کرده، کلا فیلم دور و بَر پول‏دار ها می چرخه،
2.شبکه دو: میوه ممنوعه... داستان یه پدر پول‏دار مذهبی سنتی و مغرور...که بچه هاش دارن به حدس خودش خرابش می کنند واز اون طرف داستان یه خانواده پول‏دار ورشکسته
3.شبکه سه:یک وجب خاک:داستان یک خانواده ساده با یک پدر مهربون و مردم دوست که کار مردم رو راه می اندازه، البته اولش وضعشون بد نیست ولی داره به پول‏داری می کشه قضیه ....یعنی دارن تو جمع پول‏دارها وارد می شن...
4.شبکه چهارکه نداره و اصولا فیلم هاش به طور کلی خیلی بهتره از شبکه های دیگه یعنی قابل تامله ارزش دیدن داره ...البته نه همش
5.شبکه پنجم:شکرانه که بازهم داستان فیلم مربوط به زندگی یک آدم پول‏داره ...
نمی‏دونم این نوع فیلم ها رو به کی نشون میدن در حالی که شاید 85 درصد کشور ما پول‏دار یا مایه دار نیستند ،واقعا نمی‏دونم هدفشون چیه ؟یا اصلا هدف دارند؟!بعید می‏دونم که داشته باشند اینم مثل خیلی از کارهاشون هردم بیلیه یعنی روش فکری نشده ....
واقعا چه خوبه ما یاد بگیرم از کشور های پیشرفته آقا درسته دشمنن فلانن بی سارن و...اما ایرادی نداره ما ازشون یاد بگیریم، در زمان حضرت رسول یه قیچی آوردند که فلان جا از اینا می‏سازند، بریم بخریم، حضرت فرمودند بخریم ! برید یاد بگیرید بسازیدمی‏سازیم،برید یاد بگیرید بسازید ...آقا‍، اینقدر دیگه نباید آدم کوتاه فکر باشه هرچی که باشند علم و تکنولوژی اون‏ها از مابیشتره، باید یاد بگیریم ...
از بحث خارج نشیم اره داشتم می‏گفتم ببینید اونا چه فیلم های می‏سازند حتی برای کوچکترین سکانس ها شون هم برنامه تبلیغاتی دارند اما ما چی؟ حتی رو اثرات یک فیلم که از تلویزیون پخش می خواد بشه توجه نداریم ...
یعنی واقعا تو کشوری که 85 درصد پول‏دار نیستند قصه زندگی غیر از پول دارا پیدا نمی شه ...یعنی ما انقدر....هستیم .
تازه اگه هم یکی دوتا فیلم عادی می‏سازند شخصیت های اول داستان رو انقدر مزخرف می‏سازند یا به عبارت دیگه شخصیت پردازیشون برای انسان های عادی انقدر بده که آدم حالش به هم می‏خوره از این آدما «جای دوری نرید‏ها اکثر نقش های که همین اقای مستوفی بازی می‏کنه از همین نوع هست»
اینطوری نشون می‏دن که هر کی پول‏داره آدمه هر کی هم که پول نداره اصلا ادم نیست ...‏
اقعا این اقای ضرغامی نمی خواد توضیح بده؟!!‏
تازه اصلا فکرش به این چیزا می رسه!!
اگه می رسه چرا تا این حد بی اهمیتی نشون می ده .
البته اینم بخونید بد نیست .....نامه نوری زاد به ضرغامی البته بدون سانسور...
اینم یه نوع دیگه از اعتراض...سانسورگر غیر حرفه‏ای؛ صداوسیما خوب اینم یه حرفیه

دوشنبه 86 شهریور 26

عنوان عدالت یا تساوی...کدام یک ؟

ما ادم‏ها همیشه شعار می‏دهیم و یاد گرفتیم که همیشه شعار ...
نمی‏دونم دنبال چی هستیم. عدالت تساوی و یا هر اونچه که به نفع و فایده ما باشد.
یعنی تو زندگی قانونمون شده منفعت طلبی و به همین علت از الفاظی با معنای چند گانه استفاده می‏کنیم.
عدالت، تساوی الفاظی بی‏معنا برای ما شده و تنها معنای آن همان منفعت طلبی ماست و اصلا نمی‏دانیم کدام بهتر است و هر کدام را باید در کجا استفاده کرد...
می‏خواهم بگویم عدالت با تساوی متفاوت است، اما برخی از ما تفاوتی بین آنها احساس نمی‏کنیم و گاه و بی‏گاه آنها را به جای یکدیگر استفاده می کنیم ...بسته به منفعت‏مان دارد.
عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز جای خود، یعنی هر چیز به اندازه خود پس در عدالت مقایسه‏ای نیست و مقایسه معنایی ندارد. این کاملا با تساوی متفاوت است چون در تساوی حرفِ اصلی را مقایسه می‏زند وبه طور کلی تساوی زمانی معنا پیدا می‏کند که که مقایسه‏ای و طرف دیگری وجود داشته‏ باشد .شاید به مثالی روشن‏تر شود مطلب،تصور کنید دو لیوان موجود است یک لیوان کوچک و یک لیوان بزرگ حال ما می‏خواهیم این دولیوان را آب کنیم تساوی در اینجا یعنی در هر دو لیوان یک اندازه آب بریزیم به عبارت دیگر یک لیوان را پر از اب کنیم«لیوان کوچک» و لیوان دیگر را تا نصفه آب کنیم «لیوان بزرگ که دو برار لیوان کوچک است »،اما عدالت می گوید یا هر دو لیوان را پر کنیم یا نصفه یعنی در هر لیوان به اندازه خودش آب بریزیم .
واما خدا ،خدا چگونه عمل می‏کند؟ قانون خداوند عدالت است یا تساوی؟
در دوره قرآن به سوره نساء رسیدم همان سوره ای که حرف و حدیثش زیاد است همان سوره ای که در آن خدا متهم است.
اری، متهم به اینکه چرا مردها را بر زنان برتر دانسته؟ چرا تساوی را رعایت نکرده است ؟و...؟
از آنجا که خداوند عادل مطلق و به تساوی که یک امر نسبی است مجالی نمی دهد لذا بر پایه عدل خود این برتری را قرار داده و حتی در بیان این عدالت هم بر آمده است .
خداوند بر اساس قانون خود و قانونی که خود برای بندگانش تعبیه کرده این قانون را قرار داده نه بر اساس قانونی که انسان ها درست کرده اند ...
اری، خداوند می فرماید ازآنجا که من مردها را خصوصیات خاص دادم خصوصیاتی دنیوی تا زندگی را بچرخانند، تا کار کنند و برای خانواده کسب معاش کنند، خصوصیاتی که که برای جنس مردان قرار دادم پس شایسته است که بر این برتری عدالت هم باشد یعنی برتری نسبی ودنیایی برای مردها وجود داشته باشد واین را قرار دادم تا کار دنیا بچرخد تا دنیا در نظم خود باش که اگر این نبود معلوم نبود چه می شود ...
البته بگویم این برتری فقط مادی است مادی یعنی در دنیا وجود دارد چون فضلیتی که خداوند به بانوان می‏دهد و اهمیتی که با آنان می‏دهد به هیچ وجه قابل مقایسه نیست ...فضلیتی که زمان زایمان به زنان می دهد جمله معروف بهشت زیر پای مادران است و...که هیچ کدام در مورد مردان وارد نشده است

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا آیه 34سور نساء
مردان عهده دار امور زندگى زنانند . این از آن روست که خداوند برخى از مردم را بر برخى دیگر به خردمندى و توانمندىِ بیشتر برترى داده ، و نیز از آن روست که مردان از اموال خود هزینه زندگى زنان را مى پردازند . پس زنان شایسته در برابر خواسته هاى بحقِّ شوهرانشان فرمانبردارند و به پاس این که خداوند حقوقشان را حفظ کرده است ، در غیاب شوهرانشان نگهبان حقوق آنانند . و زنانى را که از سرکشى آنان بیم دارید پند دهید ، اگر نتیجه نداشت ، در خوابگاه ها از آنان کناره گیرى کنید و اگر اثربخش نبود آنان را بزنید . پس اگر در مورد حقوقى که برعهده آنان دارید از شما اطاعت کردند ، راهى براى آزارشان مُجویید که خدا بلند مرتبه و بزرگ است

جمعه 86 شهریور 23

عنوان انسان های فرصت طلب!

چرا ما آدم ها باید وقتی که حس می‏کنیم یه خبر‏هایی هست، به یاد خدا می‏فتیم...
هنوز ماه رمضان نشده داری از یک کوچه‏ی باریک عبور می‏کنی که صدایی توجهت روبه خودش جلب می‏کنه:
-اره من بهش گفتم ماه رمضونه از این کا‏ر‏ها نمی‏کنم، دیگه تو ماه رمضون باید رعایت کرد،بعضی کار ها رو نباید انجام داد و...
خدا خیلی ظریف عمل می‏کنه و برای اینکه به بنده هاش تلنگر بزنه و اون‏ها رو از خواب غفلت بیدار کنه خیلی کار ها می‏کنه اما ما آدم‏ها قدر نشناسیم قدر این همه فرصتی که خدا به ما داده و می‏ده رو نمی‏دونیم بذار ساده بگم ما فرصت طلبیم و هر موقع به خدا احتیاج داریم بهش فکر می‏کنیم و به طرفش می‏ریم
یکی نیست بگه: آخه آدم خوب تو که تو ماه رمضان می‏تونی بعضی کار ها رو ترک کنی به خاطر اینکه خدا و حضور خدا رو حس می‏کنی چرا خوب همیشه اینکار رو نمی‏کنی((باور کن عالم محضر خداست )) .آقای رند با توام ! تو که دم ازدشمنی تزویر و ریا می زنی آیاهنوز وقت خود سازی تو نرسیده..؟!
بعضی وقتا این تلوزیون هم واقعا کولاک می‏کنه ،نشسته بودم پای تلوزیون این کانال اون کانال تا این حاج آقای دوست داشتنی اومد«البته اسمش یادم رفته » حرفای جالب و عاشقونه‏ای می‏زنه، مضمون حرفاش این بود:‏
دیدید این نافه آهو که مشک‏های های خوشبو رو از اون در می‏یارن ...این مشک‏ها همون خونِ چرک و کثیف بوده که بعد از اینکه داخل این نافه قرار گرفته و چون دیگه بیرون نیامده شده مشک خوشبو.
ماه رمضان برای ما آدما هم مثل این نافه‏ی آهو است که اگه هرکسی با هر اُنس پلیدی بره توش و دیگه بیرون نیاد اون موقع می‏شه همون مشک، که البته دیگه بوش خدایی هست وهمه آدم ها از بودنش لذت می برن...

دوشنبه 86 شهریور 19

عنوان تومار نکات ازدواج

بیشتر اون هایی که تو زمینه ازدواج کار کردند به یه نکته جالبی اشاره می‏کنند.
به عبارت دیگه بیان می‏کنند حتما قبل از ازدواج باید یک توماری برای خودتون تهیه کنید خیلی به دردتون می خوره، این طوری بگم خیلی در تصمیم گیری می‏تونه کمکتون کنه یعنی راحت با نگاه کردن به این تومار به علائق تون که شاید اون موقع، یعنی موقع خواستگاری مختون رو از کار انداخته باشه رجوع کنید و با عقلتون تصمیم بگیرید نه با دل و قلب ...
من خودم یه مدت زیادی بود که دنبال تهیه یه لیستی بودم و از آدم هایی که ازدواج کردن هم کمک خواستم که در کل این موارد مهمترینشون بود
۱.خوشگلی
...که البته این خودش یه امر نسبیه یعنی برای هر کسی فرق می‏کنه بهتره بگم تو دل برو باشه ...این طوری بهتره یعنی شما بدتون نیاد از قیافه طرف، چون اگه قراره خوشگل بگیرید باید خودتونم خوشگل باشید.خُوب، آدم باید به موقعیت خودش هم نگاه کنه بعد به فکر خوشگلی باشه ....این واقعا ظلم که شماخوشگل نباشی ولی یکی رو انتخاب کنی که خوشگل باشه این علاوه بر اینکه خوب نیست بلکه شاید بعدا براتون خیلی بد تموم بشه پس نتیجه اینکه اگه می‏خواید خوشگل انتخاب کنید حتما به موقعیت و برو قیافه خودتون نگاه کنید واین رو حتما در نظر داشته باشید.این در صورتیه که شما می‏خواید انتخاب کنید ولی اگه یییهو یه آدم خوشگل ازتون خوشش اومد از این فیلم هندیا دیگه فقط می‏تونم بگم خوش به حالتون
2.اخلاق و فرهنگ و آداب و رسوم
این رو در نظر داشته باشید که همیشه اخلاق ها وفرهنگ ها بد نیست شاید اخلاق هر دو طرف خوب باشه ولی اون دوتا آدم با اخلاق با همدیگه نسازند، یعنی این خلق های خوب باهم مچ نباشند. پس اخلاق و فرهنگ مهمه به شرط اینکه با اخلاق شما مچ و هماهنگ باشه

بد نیست بدونی برات خوبه کلیک کن تا ادامشو بهت بگم

دوشنبه 86 شهریور 12

عنوان جا، جای‏ پای دیگران

زندگی یعنی تجربه و اونایی در این کشاکش سخت برنده‏اند که از تجربیات دیگران استفاده کنند.
تصور کنید اگه بشر با تجربه آشنا نبود ما انسان‏ها هنوز غار نشین بودیم و این تجربیات زمانه بوده که تاکنون ما رو به اینجا رسونده .
شنیدید که می‏گن زکات علم نشرش هست«البته این مضمون یه حدیث معروفه»چقدر سخن به جا و متینی هست،که به عبارت دیگه، این می شه که زکات تجربه نشر تجربه است و این یعنی همون پیشرفت یعنی راهی که شما رفتی رو دیگران نرن از میان‏بُر استفاده کنند یعنی آقا اگه می خوای مثلا اینترنت اکسپلورر رو بیاری همون کلید میان‏بر روی صفحه کیبورد رو بزنی خودش‏ می‏یاد .
بنا به دعوت دوست عزیزم آقای حسن اجرایی بر آن شدم که چند تا از نکته‏های وبلاگ نویسی رو که اکثرا خودم تجربه کردم به وبلاگ نویسان منتقل کنم که بقیه، راهی که ما رفتیم .نرن.البته چون دیدم اکثر دوستان به بیان محتوایی وبلاگ نویسی پرداختند دیگر من تکرار مکرارت نکردم لذا به بیان نکته‏های فنی وبلاگ نویسی پرداختم ،همان نکاتی که اگه یک مقدار بهش اهمیت داده بشه وبلاگ شما یه حال دیگه‏ای پیدا می‏کنه .
1.خصوصیت‏های یک قالب وبلاگی...فقط وبلاگی
کشور ما هنوز اینترنت‏ها زغالیه و این عجین شده با بی‏حوصله‏گی مخاطب لذا مهم برای یک وبلاگ این است که کم حجم باشد و ساده تا زود لود شود و البته یه خوشگلی هم داشته باشد، رنگ‏ها، عکس‏ها و موسیقی استفاده شده در وبلاگ باید هم خوانی با عنوان وبلاگ داشته باشه تا تاثیر بیشتر روی خواننده بگذارد و بطورکلی باید قالب زیبا سبک و ساده باشد و چه بسیار شده که من با دیدن قالب یک وبلاگ اولین عکس العملم زدن دکمه ضربدر بالای صفحه بوده.
2.جستجو گر فایر فاکس و وبلاگ
دیگر دوران جستجو گر اینترنت اکسپلورر گذشت الان خیلی از کاربران حرفه‏ای نت از جستجو‏گر فایر فاکس که سرعت بیشتری در لود کردن دارد و امکانات زیادتری دارداستفاده می‏کنند، لذا یکی از مهمترین نکات این است که حتما این قالب شما با فایر فاکس هم خوانی داشته باشد یعنی فایر فاکس قالب شما رو بشناسد و سالم لودش کنه نه به هم ریخته ...اینم یه مقاله توپ در مورد
فایر فاکس
3.عکس‏های به ظاهر کوچک اما بزرگ
خیلی وقتا بعض از دوستان از عکس‏هایی با سایز بالا استفاده می‏کنند و بعد در ادیتور وبلاگ کو چیکش می‏کنند غافل از اینکه یک عکس سنگینی رو با سایز کوچیک گذاشتن تو وبلاگ و این یعنی دیر لود شدن عکس و سر رفتن حوصله مخاطب، حتما عکس‏ها اول باید تو فتو‏شاپ کوچیک شودبعد برایsave کردن عکس گزینه save as for web انتخاب شود این‏طوری حجم عکس پایین می آید با حفظ کیفیت ظاهری عکس
4.آپلود عکس و..
اگه می‏خواهید از آپلود کردن عکس در نت استفاده کنید از سایت‏هایی با سرعت بالا استفاده کنید که پهنای باند بالایی داشته باشند که یک دفعه وبلاگتون لخت لود نشه«منظورم بدون عکسای وبلاگه» اینم چند تا پیشنهاد
پرشین گیگ«که البته دعوت نامه می خواد برای ثبت نام» پارسه گیگ «یک گیگ فضا برای آپلود» بقیشو اینجا ببینید و اینم یه خارجیشه می‏گم سرعت خوبی داره برید اگه تونستید استفاده کنید بد نیست ....
5.برای وب‏گردها خیلی خوبه
استفاده از آراس‏اس وبلاگ‏ها که صرفه جویی بسیار زیادی در وقت شما می‏کند این ریدرهای آراس‏اس محشرند ....اینم یک مقاله توپ در مورد
rss و اینم یک مقاله در مورد بهترین ریدرها ..
و اما بنا به رسم این نوشته الان نوبت دعوت از دوستانه برای نوشتن چند الفبا از الفبای وبلاگ نویسی لذا از دوست خوبم آقای پویا پرتو ‍، احمد خسروی ،سید علی اکبر موسوی، خانم کوثر، جناب آقای خانگل زاده  ،دوست عزیزم در وبلاگ ایران اسلام، بلال عزیزی که تازه خونه تکونی کرده و با پارسی بلاگ آمده و در آخر از مدیر پارسی بلاگ دعوت می‏کنم تا چند حرف از الفبای وبلاگ نویسی رو بیان کنند..

و اما آنهایی که بر دعوت مالبیک گفتند
خانم کوثر، جناب آقای خانگل زاده ‍،بلال عزیزی که تازه خونه تکونی کرده و با پارسی بلاگ آمده((مائده من السماء))

شنبه 86 شهریور 10

عنوان آقا ویژه خواهرانه...!

و نمایشگاه طلیعه ظهور هم تمام شد ...
یک هفته تلاش باهمه خاطراتش گذشت .
چه آن خانم محترمی که آمده بود تا طریقه آپلود کردن عکس را برایش توضیح دهم و به خاطر دل سوزی و این که دیدم خیلی محترم است ازش ایمیل خواستم تا یه دعوت نامه پرشین گیگ براش بفرستم «آخه تینی پیک یه کم ضایع بود »که ایشون صراحتا گفت ایمیل نمی‏دم و من ضایع شدم .
وچه آن دوخواهری که اگه یک روز نمی‏آمدند باعث تعجب بود و چه از سرباز های که آمده بودن برای بازدید و تا کامپیوتر ها متصل به اینترنت را دیدند رفتن سراغ گوگل و...«بعضی وقتا گوگلم درد سر سازه ها
»
بعضی‏ها خیلی محترم بودند آخه وقتی یه سوال می‏کردند و یا آموزششون می‏دادیم خیلی تشکر می‏کردند و یه جورایی خستگی رو از تن ما در می‏آوردند وبعضی ها هم ... خوب شاید می‏دیدند این چیزی که ما بهشون یاد دادیم ارزش تشکر نداره .
بعضی وقتا غرفه وبلاگ‏های مهدویت تبدیل می‏شد به گیم نت یه دفعه می‏دیدم چند بچه اومدند دارن بازی می‏کنند .نمایشگاهی که کنار حرم باشه همینه دیگه همه میان علی الخصوص این بچه‏ها که ما رو ذله کردند.
تازه بعضی از این آقایون محترم با اینکه ما نوشته بودیم ویژه خواهران اما باز می‏دیدم این آقایون هستند که یاد سواد ندارند یا خودشون رو به اون راه می زنن.دیگه واقعا زبونمون مو در اورد از بس گفتیم ...اقا مخصوص خواهرانه....

تجربه خوبی بود با اینکه خیلی خسته شدم ولی چون تونستم حدود 50 نفر رو وبلاگ نویس کنم خوشحالم...
(
و اما این هم یه گزارش تصویری

جمعه 86 شهریور 9

عنوان هوای وصل

.........یَابْنَ السّادَةِ الْمُقَرَّبینَ، یَابْنَ النُّجَباءِ الْأَکْرَمینَ، یَابْنَ الْهُداةِ الْمَهْدِیّینَ، یَابْنَ الْخِیَرَةِ الْمُهَذَّبینَ
........اى فرزند بزرگان مقرب‏خدا. اى فرزند اصیل و شریف بزرگوارترین اهل عالم؛ اى فرزند هادیان هدایت یافته؛ ای فرزند بهترین مردان مهذّب؛
نمیدونم چرا این روزها دلتنگ شدم ‍،شاید به خاطر اینه که به هر طرفم نگاه میکنم بوی تو میآید. آقای من !
سایتهای مهدوی، وبلاگهای مهدوی،نرم افزارهای مهدوی،معرفت مهدوی و...
اما نمیدونم چرا تو را نمیشه پیدا کرد .
نشسته بودیم با بچه های غرفه‏وبلاگ‏های مهدوی که یه آقایی اومد داغ دلمان را تازه کرد ...
حرف هایی در مورد ظهور میزد، در مورد نشانه های ظهور،اگرچه چندان حرف هاش متقن نبود وبه شخصه برام سخت بود قبول کردن بعضی حرفاش، اما بازم داغ دل‏مان را که همین طوری غمگین بود آتش زد.
میگفت:که پیش بینی شده که امام زمان امسال ظهور میکنه وچندتا حدیث آورد و از رمل و جفر حرف زد که مثلا با یه ستاره شناس و رمال حرف زده که گفتند امسال امام زمان ظهور میکنه ...همین موقع یادم آومد حدیث معروف کذب الوقاتون«دورغ می گویند آنهایی که برای ظهور وقت خاصی را معین میکنند.الکافی ص368، ح2.»البته می تونید برای دیدن وبلاگش به
این آدرس سری بزنید«مطالب خوبی داره»
خیلی هوای دعای ندبه کردم ، هی با خودم زیباترین تیکه های دعای ندبه را زمزمه میکردم یکی از بچه ها گفت این چیه می خونی؟!!گفتم دعای ندبه گفت امشب باید دعای کمیل بخونی‍، منم گفتم آخه حسش اومده، حال کردم دعای ندبه بخونم .
بِنَفْسى أَنْتَ أُمْنِیَّةُ شائِقٍ یَتَمَنّى، مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ ذَکَراً فَحَنّا بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ عَقیدِ عِزٍّ لا یُسامى بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ أَثیلِ مَجْدٍ لا یُجارى بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهى ...
به جانم قسم که تو، همان آرزوى قلبى و مشتاق الیه مرد و زنِ اهل ایمانى که هر دلى از زیادت شوق او نالة مى زند. به جانم قسم تو آن عزّتی هستی که هم طرازی ندارد. به جانم قسم تو آن عظمتی هستی که هم قطاری ندارد. از آن نعمتهاى خاص عالى خداوندی، که مثل و مانند نخواهد داشت
اینم یه مناجات با حال با امام زمان
اینم برای دل سوخته ها متن دعای ندبه با ترجمه

چهارشنبه 86 شهریور 7

عنوان و او خواهد آمد

دنیا سیاه است و سرد. قلب‏ها در سینه‏های چرکین مرده است و در کالبد سنگیش می تپد، اما سخت ...
تباهی بر جهان حکم می‏کند و عدالت در صندلی‏های مرگ به لرزه افتاده است ...
و ناگاه صدایی دلنشین ذهن‏ها را در هم می‏شکند ...«هل من ناصر ینصرنی»
هنوز هم در وصف زمان ظهورش مانده ایم.
اما به‏راستی امام زمان –عج- آن زمان ظهور می‏کند که جهان را چیزی جز تباهی نگرفته باشد؟
آیا طرح این مسئله صحیح است که باید جهان را تباهی پر کند تا او ظهور کند؟
آیا می‏توان یکی از نشانه های ظهور را تباهی جهان بر شمرد ؟
اگر قرار است تباهی تعیین کنند ظهور باشد کدام تباهی می‏تواند بالاتر از صحنه کربلا باشد، یا مگر آتش زدن خانه علی (ع) تباهی نبود؟
مگر باتباهی نبود که تک تک امامان مان را در خانه هاشان محبوس کردند و انسان های بی خرد، چراغ زندگی‏مان را با بی‏نور کردن زندگی شان،کم نور کردند .
پس، داستان چیزی دیگری است ...
سهل بن حسن خراسانی آمد خدمت امام صادق (ع) گفت: ای پسر رسول خدا چرا شما با این همه یار و شاگردی که دارید قیام نمی‏کنید؟
حضرت دستور دادند که تنور را روشن کنند.بعد حضرت به ایشان فرمودند:برو داخل تنور، خراسانی عذر خواست در همین لحظه بودکه هارون مکی وارد شد امام به ایشان فرمودند برو داخل تنور، هارون مکی بدون هیچ سوالی داخل تنور رفت.
بعد از مدتی امام به خراسانی دستور دادکه در تنور را بردارد خراسانی وقتی در تنور را برداشت . هارون را در میان شعله های آتش یافت که در حال ذکر گفتن است
امام به هارون دستور داد خارج شود.سپس فرمود:
تا زمانی که 5 نفر مانند هارون یاور نداشته باشم هرگز قیام نمی‏کنم.
چراغ ولایت در حال سو سو زدن بود و این گونه شد که خداوند خواست حجتش را از بی‏خردان مخفی کند تا با تباهی خود چراغ ولایت را خاموش نکنند و خواست تا آن زمان که انسان‏ها از تباهی فاصله نگرفتند او را ظاهر نکند
پس ای منتظران باید از تباهی دور شویم تا او بیاید باید خواستار حقیقت شویم تا او بیاید و باید...

میلاد پر برکت آخرین نور ولایت رو تبریک می گم


شنبه 86 شهریور 3

عنوان عقل.در جاده خاکی

چه می‏توان گفت وقتی عقل ها‌ی‌مان را در قلعه‌ای سخت با ژاندارم تعصب در بند کشیده‏ایم حال آنکه، اسلام دینی است بر مبنای تفکر، استدلال تا آنجا که اصول اولیه دین اسلام را برمبنای تفکر قرار داده اند.
چگونه می‏توان دین داشت درحالی که اصول اولیه مان«دقت کنید مان نه دین مان» تقلیدی است.؟! چگونه می‏توان تفکر اسلامی داشت درحالی که برمبنای تقلید از پدران خود مسلمان شده ایم؟
!
آیا تا به حال به اسلام فکر کرده‏ایم یا به خدا یا نه، اصلا به خودمان؟ آیا فکر کرده‏ایم که، که هستیم و کجا و جایگاه مان کجاست از کجا آمده‏ایم و به کجا باید برویم و چه باید بکنیم؟‏

یادم می آید سخن آن عارف وارسته که می‏گفت من یه روز کافر شدم !«چشم ها همه از حدقه بیرون زده بود که شما ..» که گفت: یعنی از دین بیرون آمدم تا بدانم چگونه و به چه دلیل مسلمان شده‏ام و باخود عهد کردم که اگر دلیل مطقنی نداشته باشم مسلمان نشوم ....وحال همان دلیل است که مرا به اینجا کشانده.
به راستی ماباید چه کنیم آیا باید مقلد باشیم یا متفکر؟آیا درست است که درهمه شئون زندگی مقلد باشیم؟پس آن قدرت تفکر را خدا برای چه در ما قرار داده است؟

آنجا که وظیفه تقلید است هیچ، آن زمان که عقل و دین حکم به تقلید کند وظیفه تقلید است باید مقلد بود وعقل آن زمان که آدمی از علمی سر رشته نداشته باشد.می‏گوید: باید مقلد باشی، از آنکه می‏داند و دین نیز می‏گوید:در زمان غیبت مسلمانان باید برای امور دین به علما و فقهای دین مراجعه کنند.«البته دین باعقل در حکم تقلید فرقی نمی‏کند»
اما این تقلید در جای جای زندگی ما رخنه کرده،در میان مان تفکری نیست. هر چه هست تقلیداست، تقلید، تقلید ...کجاست آن تفکری که یک ساعت آن برتر از 1000سال عبادت عارف بود؟کجاست؟

....قرآن را برای ما فرستاد که در آن تفکر کنیم .در عمق و کنه آن غرق شویم .عجایب خلقت را کشف کنیم .وبدانیم که،که هستیم و..
اما استفاده مان ازقرآن، شده استخاره، آنجا که باید تفکر کرد. آنجا که باید مشورت کرد. وراهش راپیمود
...
آنها چی می‏خواستندو ما چه می‏کنیم ...!