خیلی بد است، خیلی..
خیلی بد است که آدم دانشجو باشد.
آدم در یک برنامهای باشد که در دانشگاه برگزارشده.
آن هم از طرف انجمن اسلامی دانشگاه.
آن هم در یکی از دانشگاههای پایتخت.
این همه یک طرف، طرف دیگر ماجرا اینکه سخنران و دعوت شده این برنامه یک روحانی باشد آنهم از نوع خاتمی.
خب حالا با این همه اسلامی بودن، اسلامی بودن را پشت سر هم گذاشتن، شما یک دختر محجبه باشید و بخواهید از این روحانی سوالی بکنید و همه شما رو هو کنند.
واقعا سخت نیست.
مهم هم نیست شما جسارتتان زیاد است سوالاتان را میکنید.
جناب آقای خاتمی تا چه حد در این جامعه برای بنده که دارای حجاب چادر هستم، امنیت وجود دارد؟و به باید به خاطر این حجاب بیحرمتیها به ما شود؟
اما بشنویم جواب محافظه کارانه و خنده دار یک روحانی را: بیخود میکنند. هرگونه اهانتی به خصوص برای رعایت موازین دینی محکوم است.
انگار ایشان هنوز نمیداند که بیحرمتی یعنی چه؟
هنوز درک نکرده که وقتی با چادر و حجاب کامل در یک دانشگاه اسلامی و کشور اسلامی قدم میزنی نگاه خورد کننده دیگران یعنی چه؟
انگار هنوز نمیداند امل یعنی چی؟
پشت کوهی یعنی چه؟ عقب مانده یعنی چه؟
اینکه آدم باید طبق عقیده خود عمل کند و به حرفهای دیگران کاری نداشته باشد حرفی دیگر است. اما جاری شدن اینگونه سخنها در این مکانها بسی شرم دارد و البته برای ایشان بیشتر.
انگار یادشان رفته آن کفزدنها، آن دخترا باحجاب آن جلسات اولیه ریاست جمهوریشان در دانشگاه، و آن همه حرف از آزادی، اصلاحات و... که شاید هنوز خودشان هم به معنای این کلمات پی نبردهاند، وانگار یادشان رفته گافهای بزرگشان.
اگر بخواهم بگویم که قصه دراز میشود.فقط یادمان باشد که در زندگی سعی کنیم آدم باشیم. و آنگونه که باید باشیم، باشیم.