از حرف های تکراری گفتن دیگر خسته شدم. هر جا که مینشینی و گوش میدهی حرف های تکرای که فاطمه گوهر است فاطمه چنان است چنین است و همه و همه کلی گویی میکنند و کمتر به بررسی شخصیت فاطمه و گذران زندگی این بزگورا میپردازند.
من میخواهم فاطمه را با چند روایت بشناسنام آن هم روایت تاریخی که صفحههای تاریخ فریاد فاطمه دارد.
همه جریان ازدواج حضرت فاطمه و علی را شنیدهایم.
فکر اینکه دختری بخواهد لباس عروسیش را شب عرسیش انفاق کند. برایتان جالب نیست!
فکر نکنم احتیاجی به توضیح و این حرف ها باشد. چون همه هم عروسی را میدانند چیست و هم لباسش را.
پیامبر خدا(ص) در شب عروسی دخترش لباسی تهیه نمود تا فاطمه(س) آن را به تن کند. در همان لحظه زن بینوایی به در خانه رسول خدا(ص) آمد و درخواست لباس کرد. فاطمه(س) به جز پیراهن شب عروسی که هدیه پدر بود لباس دیگری داشت که قبلاً استفاده کرده بود. با تقاضای فقیر لباس را در بستهای نهاد تا در راه خدا انفاق کند که ناگهان با یادآوری آیه: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبّون؛(سوره آل عمران ایه 92) شما به نیکوکاری نمیرسید مگر آنکه هرچه را که در دست دارید در راه خدا انفاق کنید.» در تصمیم خود تجدید نظر کرد، لباس عروسیش را از تن درآورد و به بینوا داد و لباس کهنه را پوشید.(فاطمه الزهرا من المهد....،ص214)
شاید سخن زیبا و متین «الجار ثم الدار» را شنیده باشی. این سخن فاطمه است بگذار برایت بگویم به چه مناسبت فاطمه این سخن را به زبان آورد:
از امام مجتبی(ع) در رابطه با مناجات مادر گرامیش نقل شده که فرمود: مادرم شب جمعهای را تا سپیده دم به نماز و نیایش پروردگار گذراند، و دیدم نام افرادی را بر زبان آورده برایشان طلب بخشش میکند، در حالی که برای خود حاجتی به زبان نیاورد. تعجب کردم، پرسیدم؟ مادر جان! چرا همانگونه که دیگران را دعا کردی برای خویش دعا نکردی، فرمود: پسرم، نخست همسایه و آنگاه اعضای خانوده. «الجار ثم الدار»(بحارالانوار، ج 43)
این نمونهای از چهره فاطمه در تاریخ بود و فاطمه برترین مادر دنیا بود و است و خواهد بود مادری که فنای در زندگی و فرزندان خود بود و همین بود که تولد ایشان را روز مادر نام نهادند.
مادر مهم ترین و بالاترین فرد در زندگی هر شخص است و انسانهای موفق شاید نیمی از موفقیت خود را مدیون مادر خود باشند.
مطالعه در زندگینامه بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان جهان و علل ترقی و پیشرفت آنان در علم و حکمت، نقش موثرو فراوان مادرانشان را در موفقیتشان نشان میدهد.
«کنفوسیوس» حکیم و فیلسوف معروف چین رمز موفقیت و تعالی خویشتن را مرهون مادری مهربان و دانا میدانست که تا آخرین لحضات عمرش از هیچگونه کوششی جهت رفاه فرزند دریغ نورزید، هنگامی که مادر آن حکیم از دنیا رفت کنفوسیوس بسیار متأثر و محزون بود و حتی چنگ و تار خویش را شکست.
مادر «منسیوس» پیشوای مکتب اصولی چین در خصوص پیشرفت فرزندش دست به اقدام جالبی زد. هنگامی که همسر آن زن فوت شد او با فرزند خویش در خانهای در کنار قبرستان زندگی می کرد. مادر منسیوس دید فرزندش از اعمال گورکنان تقلید میکند ناچار خانهاش را عوض کرد و در محلهای مشرف به بازار سکونت گزید لکن دریافت که منسیوس در بازیهای خویش بسان کاسبان و اهل حرفه رفتار میکند ناچار به ترک آن محل شد و عاقبت به محلهای که غالب فیلسوفان و حکما در آنجا ساکن بودند رفت.
بعد از مدتی متوجه شد که فرزندش با فیلسوفان و اهل دانش سرو کار یافته است لذا همان جا زندگی کرد تا منسیوس حکیم و فیلسوف شهیر شد.(تاریخ جامع ادیان، جان مایرناس ، کنفوسیانیزم و مکتب اصولی چین ـ ترجمه دکتر علی اصغر حکمت.)
×××شاید بهترین خبر خبری بود که موقع نوشتن این مطلب به من رسید که اگر ماردم خودش راهی کربلا نبود این کربلایی که به من هدیه داده شده بود یا برنده شده بودم را به مادرم هدیه میکردم.