چگونه بخوانمت که بتوان گفت خواندمت...
چگونه صدایت کنم که بتوان گفت صدایت میکنم ...
چگونه طلب کنم تو را که بتوان گفت می طلبمت ...
ای سرمایه وجودم. یا علی ابن موسی الرضا
دلم را روانه میکنم به سوی بارگاه پاکت تا خود را در میان کبوتران حرمت پنهان کند و طوافی کند.
البته این اشعار رو من درحالی که تو جشن میلاد امام رضا بودم. نوشتم.
آخه این اشعار خیلی برام لذت بخش و جالب بود. خواستم شما هم همچین لذتی رو تجربه کنید.
من که بشخصه خیلی لذت بردم.
اون چند تاعکس اخر که گذاشتم. همون برگه های بود که اون موقع گیرم اومد و منم روش نوشتم ...
دوباره حرف زیارت دوباره حرف حرم
دوباره حرف کبوتر و آب و دانه تو
چقدر عمق بلند کلام تو زیباست
میان صحبت شیرین و خانه تو
بخوان زهر چه بخوانی برای ما زیباست
رسیدن تو به این خاک هدیه زهراست
بهشت کوچک دامان مادری آقا
تو میوه دل موسی ابن جعفری آقا
شب ولات تو در مدینه میگفتند
ز راه آمد خورشید دیگری آقا
دخیل بستهام امشب به گهواره تو
رواست حاجتی دهی مرا آقا
که خواندت ولیعهد خود تو را وقتی
که تو برای خودت پیامبری آقا
تویی که صاحب اوصاف بی حدش خوانند
همان که عام محمد (ص)خوانندش آقا
---------------------------------------------------------
تو زنسل نوری هر چند هشتمین خورشید
ولی ندیده زمین نوری زنور تو بالاتر
اگر چه بهشت خداست رویایی
ولی بهشت نگاه تو هست رویاتر
از ابتدای ازل چشم آهویی
زچشم تو ندید زیباتر