نمی دانم تاحالا برایتان اتفاق افتاده که گاهی احساس خاص و ویژهای داشته باشید. احساس عوض شدن، سر زندگی و یا انتظار برای یک زمان خاص که منتظرش بودید. یا برای شنیدی یک خبر خوش یا یک پیروزی خاص.
خیلی بعید است که کسی به این احساس نرسیده باشد و در زندگیش این تجربه را درک نکرده باشد.
مثلا احساس انتظار برای رسیدن وقت یک مسافرت خوش. هیچ وقت یادم نمیرود برخی از مسافرتهایم که برایم شیرین و لذت بخش بود چه حس زیبا و دلنشینی داشتم. آن انتظار برای رسیدن وقت سفر لذت بخش تر از خود سفر بود.
عموما شبهایی که فردایش یا حتی چند شب قبل از زمان سفر خوابم نمی برد و تا ساعتها در رختخواب به فکر سفر و لذتهایش و کارهایی که میخواهم انجام بدم و هزار و یک فکر و خیال دیگر.
هر چه آن چیزهایی که منتظرش بودم مهمتر بود. شور شعف بیشتر بود. یعنی همان نخوابیدنیها و فکر و خیالها.
وقتی از یک تغییر بزرگ حرف میزنیم وقتی از یک آدم بزرگ و ارزشمند حرف میِزنم وقتی برای دیدن یک رهبر مقتدر و کسی که خدا دوستش دارد حرف میزنیم قطعا این انتظار خیلی شیرینتر است.
تصور شور شعف مردم در زمان ورود امام به ایران توصیف نشدنی است مردم که شاید شبهایی زیادی را به شوق دیدار امام نخوابیده بودند و زمانی که امام وارد ایران شد همه نخوابیدنیها و همه خستهگیها بر طرف شد و انگار یک نیروی تازه و جدید به بدنشان تزریق شدن و قدرت تازهای گرفتهای در دنیای جدید پیش رو، در ایران پیش رو.
روزهای ورود امام را روزهای زیبایِ به حقیقت پیوستن انتظارهای مردمان بسیار بوده که بعد از گذشت حدود 30 سالی این شور و اشتیاق در فیلمها و تصاویر موج میزند.
همیشه افسوس میخورم که چرا نتوانستم آن انتظار و آن احساس بزرگ را درک کنم.
× سلام مجدد خدمت همه دوستان قدیمی، آدم هر جا که باشد گاهی به خانه خودش بر میگردد.
×برای این پست امیرحسین هم خواهم نوشت.