عقل انسان هیچ وقت نمیتواند از ایجاد شایعه و شایعه پراکنی سالم باشد. انسان موجودی است منفعت طلب و هر آنچه که دوست داشته باشد و احساس کند بر طبق فکر و اندیشه خودش است با آب و تاب بازگو میکند و گاهی هم مجبور میشود که به خاطر آنکه آب و تابش را زیاد و کم کند یک ویرگول«،» کم و زیاد کند که با این ویرگول ممکن است جان کسی را بخرد و یا کسی را به کشتن دهد.
بارها و بارها شنیدهام که به نقل از شهید حاج همت عزیز میگفتند: که حاج همت در پوتین رزمنده اب خورده «نقل به مضمون از راویان راهیان نور» در مرحله اول شنیدن این حرف اعتنایی به آن نمیکنم و رد میشوم و فکر میکنم این هم از آن شایعاتی است که برای حاج همت ساختهاند، نه اینکه حاج همت این کار را نکرده باشد. مساله این است که شاید شهید عزیز این کار را در یک موقعیت خاص انجام داده آن هم نه برای نفس عمل برای اینکه بخواهد مطلب با ارزشی را برساند، نه اینکه برود و زمانی که لیوان برای آب خوردن هست در پوتین بسیجی آب بخورد.
شنیدن این چنین رفتاری از فرماندهای مثل شهید همت که کارنامه درخشانی در فرماندهی دارد، فرماندهای که کار هر روزش آب و جارو کردن محوطه بوده است برای اینکه بتواند با این کار بدیهای درونش را جارو کند، کسی که وقتی رزمندههایش غذا نداشتند غذا نمیخورد و میگفت من دیگر از دنیا سهم غذایی ندارم، کسی که وقتی خودش کفش ندارد کفش را به رزمنده و بسیجی دیگر میدهد + + + زیاد جای تعجب ندارد.
متاسفانه این را می توان جز همان شایعهسازیهای انسانی ما حساب کرد. به این معنا که عمل بیان میشود و زمان و مکانی که این عمل انجام شده و علتی که این کار انجام شده بیان نمیشود.
مهمترین چیزی که در این عمل شهید همت عزیز وجود دارد احترام و ارزش به رزمنده است رزمندهای که جانش را در طبق اخلاص فدای دین و ایمانش میکند. اصلا مهم نیست که ما در این زمان و در کانتکس و ذهنیت خودمان چه فکر میکنیم مهم این است که شهید حاج همت در یک زمان و مکانی که تشخصی داده این عمل را باید انجام دهد، انجام داده است، عملی که اگر بار دیگری هم لازم میشد انجام میداد.
محصور شدن در الفاظ حجابی است در نفهمیدن مفهوم کلام. این گونه رفتارها،چیزهایی نیستند که در کانتکس لفظ و عمل باقی بمانند، اصل و اساس معنایی این گونه جملات در مفهوم است که از آن به ذهن شنونده باید پرتاب شود و آن هم اهمیت و ارزش بسیجی و رزمندهاست و آن هم جهاد با نفس و خود است قبل از جهاد با دشمن، جهاد اکبر قبل از جهاد اصغر.
حاج همت به رزمنده بسیجی گفت «آب در قمقه داری؟»، رزمنده بسیجی گفت «بله دارم»، حاج همت گفت «پوتین خود را در بیاور و داخل آن آب بریز» بسیجی پوتین خود را در آورد و داخل آن آب ریخت؛ حاج همت پوتین را برداشت و آب را خورد و گفت «آب متعفن پای بسیجی که با اخلاص برای دفاع از وطن اسلامی خود آمده است، خوردن دارد؛ مبادا کسی جلوی چشم من بسیجی را تنبیه کند.»