امام خمینی به اندازه که خودش بزرگ بود کار بزرگی کرد و حتی با همه فشارو رنجهایی که دید، دست از عقیده و عمل خود بر نداشت انقلابی کرد که باهمه انقلاب ها فرق میکند از شرق مثل انقلاب گاندی در هند گرفته تاغرب مثل انقلاب سیاهیان آمریکا و انقلاب باکو و چگواراو....
ایران و مردم ایران دو انقلاب انجام دادند که در صدر هر دو عالمان دینی بودند، یکی در زمان مشروطیت که به علت عدم دید سیاسی عالمان دینی انقلاب مشروطیت به تباهی کشیده شد.
هیچ کس و هیچ انسانی نمی تواند انکار کند نقایصی که در حکومت وجود دارد؛ و قرار هم نیست کسی این نقایص را توجیه کند چیزی که وجود دارد توجیه بردار نیست.
انقلاب اسلامی تبدیل شد به جمهوری اسلامی جمهوری که بر اساس نظریه سیاسی یک فلیسوف انگلیسی به نام لایب نیتس یا... گرفته شد با تلفیق اسلامی .
عجین کردن دو تفکر مختلف دو نظریه مختلف که هر کدام فلسفه خود را بر مبنای تفکر مختلف چیده بودند، اسلام که تفکر اسلامی و خدا محور داشت و تفکر لایب نیتس که تفکری تجربه گرا بود.
آنهایی که وظیفه تطبیق این دو تفکر را بر هم داشتند شاید بتوان گفت بر تفکر اسلامی چیرهگی داشتند اما بر تفکر سیاسی لایب نیتس، خیر، شاید این اساسی ترین مشکل جمهوری اسلامی بود که خیلی از قوانین بعدها یا نسخ شد. یا تبدیل شد وخیلی های دیگر هم کامل نبود.
پس جمهوری اسلامی بر اساس تفکر جدید وبدون تجربه و شاید بتوان گفت غیر فلسفی بنا شد.و این خود سر منشا مشکلاتی بود که خیلی از این مشکلات را دید سیاسی و قدرتمند امام خمینی حل کرد و با دستورات کاملا به جا و شجاعانه خود سیل عظیمی از مشکلات بوجود آمده حل می شد.
طبعا سالها باید بگذرد و سالها باید میگذشت تا تار وپود این تفکر نمایان میشد و مشکلات و ضعفهای آن برطرف می شد.
جای هیچ شک وتردید نیست که در اسلام و تفکر اسلامی برای حکومت چیزی به نام جمهوری وجود ندارد و بیشتر تفکر سیاسی اسلامی مانند تفکر افلاطونی بود.
و این تلفیق که نمیتوان گفت نابه جا و نادرست اجتیاج به سالها تجربه برای بر طرف شدن نقایص آن داشت.
مشکل اساسی دیگردر اوایل انقلاب که هنوز هم تا به حال این مشکل حل نشده وجود افرادی در صدر حکومت هستند فاقد هیچ گونه دید سیاسی و فلسفی هستند و اصلا جایی که قرار گرفته اند جایگاهشان نیست و یا فلسفه ودیدگاه فقط اسلامی دارند که این برای جمهوری اسلامی کافی نیست.
بنا بر نظریه سیاسی افلاطونی آنهایی که باید بر مردم حکومت کنند باید فیلسوف و تفکر فلسفی داشته باشند و کامل باشند.
شاید خیلی از قوانین و مشکلات جمهوری اسلامی بر مبنای اسلامی و به دون در نظر گرفتن جمهوری بود و بالعکس.
ولی به طور کلی میتوان این تلفیق جمهوری و اسلامی را موشکافانه مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که اگر این تفکر به خوبی عملی شود تفکر فلسفی منحصر به فردی خواهد شد.
خیلی فلسفی شد ولی قابل تامل....