اگر بگوییم امام حسین (ع)از تمام انبیا یک قدم جلوتر است اغراق نکرده ایم. البته مقام انبیا و عصمت سر جای خود.
البته من تحقیق نکردهام، اما با یک نگاه عبوری، اول سورهی بقره قصهی آدم را میخوانیم. حضرت آدم از گندم نگذشت و حسین از همه چیز گذشت.
میآییم در سورهی صافات قصهی ابراهیم را میخوانیم. ابراهیم از یک اسماعیل گذشت و امام حسین (ع)از همهی اسماعیل هایش گذشت. ابراهیم موقتاً از هاجر گذشت و امام حسین (ع)از زینب برای همیشه گذشت.
میآییم سراغ قصهی عیسی خواستند او را بکشند اما نتوانستند «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ» نساء/157 ولی امام حسین (ع)را هم قتلوه و هم سرش را بر سر نیزه کردند.
میآییم سراغ قصهی اسماعیل، اسماعیل کودک کعبه بود. آب زمزم جوشید، برای کودک کربلا آب نهر هم نرسید. شیرینترین کار ابراهیم شکستن بت سنگی بود. و امام حسین (ع)بت انسانی را شکست.
ابراهیم که از اسماعیل گذشت، خودش و پسرش شهید نشدند. امام حسین (ع)خودش و پسرانش شهید شدند. زن و بچهی ابراهیم اسیر نشدند.
اما مشکل موسی چه بود؟ این بود که مردم از خداپرستی به سراغ گوساله پرستی رفتند. حضرت موسی بنا بود 30 شب به کوه طور برای مناجات برود. سی شب او چهل شب شد. وقتی برگشت، دید مردم خدا را رها کردهاند و سراغ گوساله رفتهاند. مشکل موسی رفتن مردم از خداپرستی به سراغ گوساله پرستی بود و مشکل امام حسین (ع)از این بدتر بود چون از پیغمبر خدا رفتند سراغ یزید. یزیدی که حتی به معاویه گفتند ما یک خواهش میکنیم، به یزید بگو یک سال شراب نخورد، ما از مردم بیعت بگیریم، زشت است بگوییم خلیفهی رسول الله عرق میخورد. خواهش میکنیم یک سال نخور و یزید حاضر نشد حتی یک شب نخورد.
مشکل موسی ارتجاع و سیر قهقرایی مردم بود. به جای خدا به سراغ گوساله برگشتند. اینها به جای رسول خدا سراغ یزید رفتند.
ادامه دارد.....