و بالاخره این شد که ما به پابوسی امام رضا نائل شدیم ...
با یک تلفن شروع شد. نه! یک پیامک ..
با اینکه کارهای زیادی داشتم. سرم خیلی شلوغ بود. ولی مگه میشد از این فرصت، به همین راحتی گذشت.
حدود ساعت 1 بود که ما قم رو ترک کردیم انقدر عجله کردیم، که خیلی از وسایل مورد نیازمون را جاگذاشتیم.
وسط راه تازه متوجه شدیدم که حتی پول هم بر نداشتیم.یعنی حتی پول بنزین رو هم نداشیتم.البته نه اینکه نداشتیم.نه! من داشتم اما اون موقع قابل دسترسی نبود باید تا رسیدن به مشهد و باز شدن بانکها صبر میکردیم.این شد که من مجبور شدم با یکی از دوستان تماس بگیرم و یه شماره حسابی بدم که از کارتش به کارت ما پول واریز کند...
حدود ساعت 2 بود که به مشهد رسیدم. یک راست رفتیم حرم امام رضا. ماشین رو پارک کردیم و رفتیم حرم.
وقتی آدم رو به روی اون گنبد طلایی زیبا قرار میگیره همه چی یادش میره. احساس میکنه ستونهای قلبش به لزره افتاد و داره می لرزه و این لرزه باعث زلزله ای تو چشم ادم می شه و باعث فوران اون گذاره های آبی میشه.
وقتی رو به روی گنبد میایستی، نمیدونی باید چی کار کنی. آیا باید کفشهات را در بیاوری و به گردن بیندازی.یا اینکه سرت را به نشان سرافکندگی پایین بیندازی.
زیارت اول تموم شد.از حرم اومدیم بیرون سوار ماشین شدیم در پارکینگ که رسیدم. کارت پارک رو که دادیم. اون اقا گفت: 800 تومان
همه به هم دیگه نگاه کردیم.
من ندارم
-منم ندارم
...
هیچی دیگه! نمیذاشتند که بریم مجبور شدم کارت ملی رو گرو بذارم اونم به خاطر 800 تومان اونم آستان قدس..!
من یاد گرفتم مشهد هیچ وقت برای خودم زیارت نخونم.
خودم رو یه نائبی از طرف همه دوستان و فامیل میدونم .
اولین زیارت به نیت امام زمان و امامان معصوم علیهم السلام هست.
بعد پدر و مادر
بعد خانواده و فامیل و...
البته این دفعه یه گروه جدید اضافه شد...دوستان وبلاگی...
بعد برای همه مومنان و مسلمانان و...
البته زیارت های من کامل کامله
امیدوارم یه زیارت کامل کنار ضریح مطهر امام رضا بتونه یه سوغاتی خوب برای دوستان وبلاگی باشه ...
و من برای تو دعا کردم اما نه برای رسیدن به تو برای اینکه همیشه شاد و خوشبخت باشی....