سلام. اینجا ایران است. شهر قم. روز 22 بهمن، روزی که شعف و بزرگواری مردم را هیچ گونه نمیشود به تصویر کشید، هیچگونه نمیشود حساب کرد. روزی که مردم یکبار دیگر ثابت کردند که حامی انقلاب و رهبر و ممکلتشان هستند.
ساعت نه و نیم به جمع راهپیمایان پیوستم، تازه دیر رسیده بودم مردم مدتها بود آمده بودند خیابانهای منتهی به حرم مطهر شلوغ بود مردم دسته دسته میآمدند و جمع راهپیمایان کامل و کاملتر میشد.
خیابان معلم منتهی به چهار راه بیماستان، خیابان ساحلی منتهی به حرم، میدان مطهری، خیابان ارم، خیابان چهارمردان، و تمام خیابانهای اطراف، پر از آدمهایی بود که یکبار دیگر آمده بودند تا ثابت کنند ما مردم هستیم و ما اکثریت هستیم ما کسانی هستیم که به انقلاب و امام وفاداریم و ما همان پا برهنههایی هستیم که به دنبال امام به راه افتادیم و هنوز هم به دنبال امامان هستیم و خواهان این هستیم که باز هم راه امام ادامه پیدا کند.
ندیدن حضور گسترده مردم دیگر چشم هم نمیخواهد حتی کورها هم میتوانند این حضور را حس کنند، این حضور محاسبه نمیخواهد قرار نیست محاسبه کنیم که چند نفر بودند و این محاسبهای احمقانه است چون آنقدر بودند که همهگان بفهمند اینها همان اکثریت مردم بودند.
هیچ دوست ندارم که مردم را به جان هم بیندازیم و مطمئنا رویکرد نظام هم این است اما تصور کنید اگر قرار باشد این مردم که بارها و بارها در شعارهایشان بیعت خود را با رهبری خود اعلام کردند را در مقابل چندی دیگر بگذارند چه اتفاقی خواهد افتاد.
مواجه این مردم با آن کسانی که میامدند و در خیابانها شعار میدانند، حرمت شکنی میکردند، فحش میدادند، دیگران را مجبور میکردند که فحش بدهند به آنهایی که اعتقاد داشتند و خلاصه هزار کار دیگر، چیزی به جز نابودی برایشان به ارمغان نمیآورد.
آنقدر دست و پا نزنید مقابله شما با این مردم، آن هم مردمی که تا پای جان سر اعتقادات خود هستند کار آسانی نیست، اینها همان کسانی بودند که امثال شماها را بارها و بارها سر جای خود نشاندند.