تصور یک گنگستر که دزدی میکند واز اصول اولیهاش این است که آدم نکشد مگر اینکه آنها شروع کنند و وقتی هم میکشد تعهد دارد که آنها را دفن کند آن هم در شهر خودشان.
فیلم اینطور نشان میداد که اگر جنبه دزدی این شخصیت راکنار بگذارند کاملا انسان شریف و خوبی است.
تصور انسانهای بد، که اخلاق خوب و نیکویی داشته باشند بسیار مشکل است چون در خارج کم پیدا میشوند و این شخصیتها شخصیتهای ویژه داستان هستند، به خاطر تضادی که دراین شخصیت وجود دارد داستان را جذاب و خواندی میکند.
مثلا تصور آدمی که به خاطر پول آدم میکشد و یک آدم کش حرفهای است، باقلبی رئوف و مهربان بسیار سخت و عجیب است، آدمی که شخص دیگری را به خاطر پول میکشد و بعد همه دستمزدش را یکجا به دختر بچه گدای سر کوچه میدهد، این تضاد هم زیبا و هم عجیب و باور نکردنی است.
در مقابل انسانهایی هستند که ظاهر موجه و خوبی دارند «از باطن که نمیتوان صحبت کرد» باور مرتکب شدن این دسته از انسانها علی الخصوص برای آنهایی که از نزدیک خوبیها و شخصیت خوب این آدم رادیده اند امری کاملا محال است و مطمئنا انکار خواهد شد.
مثلا تصور یک انسان دیندار، مسجد رو، نماز اول وقت خوان، بخشنده و کسی که به مردم کمک میکند. در حالی که او را در کنار یک زن... ببینند یا اینکه قاچاق چی باشد یا اینکه هزار گند دیگهای داشته باشد.
در حالی که جنبه عصیان و خراب کردن همیشه بیشتر وزیاد تراز خوب بودن بوده است امادر مقام عمل قبول آن بسی مشکل است.
البته این شخصیت هم شاید برای داستان زیبا باشد اما نه به خاطر تضاد چون تضادی در این شخصیت وجود ندارد و همه کارهایش از روی برنامه وهدف است وآن هم پوشاندن اعمال و رفتار کثیف خود با خوب جلوه دادن خود.
فرق دسته دوم با دسته اول این است
1. همان طور که گفتم دسته اول را خیلی کم و خیلی محدود در دنیای واقعی میتواند یافت اما دسته دوم به وفور در جامعه یافت می شوند گرگانی پشمین پوش که به معنای واقعی پست و بی ارزش هستند.
2.خوبی فقط در دسته اول جلوه میکند و معنای واقعی خودش را میرساند چون از انسانیت و از وجود انسان بر خواسته. ولی برعکس پستی است که در دسته دوم نمود و بروز پیدا میکند.
انسان خطاست، انسان اشتباه است و این درون مایه انسان است پس باید قبول کرد که هر انسانی در هر جایگاهی میتواند اشتباه کند میتواند خطاکند و هر انسان در هر جایگاهی که باشد می تواند خوبی کند میتواندخوب باشد.
فقط شاید محدود انسانهای بدون خطا و اشتباه داشتهایم آن هم به خاطر اینکه معتقدیم خداوند فرموده و معتقدیم اگر آنهاهم اشتباه میکردند دیگر نمی شد حرفشان و یا عملشان را ملاک قرار داد.
هیچ وقت انکار اشتباه دیگران درست نیست همه اشتباه میکنند.و بزرگترین و احمقانهترین اشتباه پوشاندن و انکار اشتباهات دیگران هستند فقط باید بدانیدکه همه میتواننداشتباه کنند و امکان و قدرت اشتباه کردن را دارند...