سال تمام شد و ما هنوز همانی هستیم که بودیم و البته با کمی تغییر.
ما سفره هفت سین ندارم و زیاد هم به این چیزها معتقد نیستم هفت سین خانواده ما موقع سال تحویل قرآن است همه، و البته هر کسی برای خود گوشهای مینشیند و قرآن میخواند و وقتی سال تحویل میشود همه با هم دعای سال تحویل را میخوانیم.
چند سالی میشود که سال تحویل خانه نبودم شاید مشهدی، گردشی و خلاصه ... امسال هم که بودم کسی نبود.
سال که تمام میشود من سفره هفت سین دلم را پهن میکنم (ببخشید سین که نمیشود گفت ولی خب)
سفره من هدفهای من است که هرسالی مروری برآن میکنم مینویسمش، دوباره فکر میکنم و باز مینویسم.
گذری بر هدفها و برنامههای سال قبل که چقدر پیروز بودم و چقدر ناکام.
بعضی وقتها اتفاقاتی میافتد در زندگی انسان که برنامههایش به هم میخورد. چیزی که مهم نبوده مهم میشود و چیزی که مهم بود برای سال دیگر یا وقت دیگر واگذار میشود و سال قبل برای من چنین بود.
سالی با خاطرات شیرین و تلخ.
وقتی سال گذشته خود را مرور میکنم میبینم بهترین و بدترین روزهای عمر من در سال گذشته بود فرازو نشیبهای زیادی داشت.
اگر بخواهم بهترین روز و بهترین خاطره را ازسال قبل بگویم که بدون شک بهترین روز عمر من بود جمعه قبل از ماه محرم بود، که شاید بتوانم تمام خاطرات شیرین و تلخ آینده و گذشته را در همان روز خلاصه کنم.
سال که نو میشود باید وصیت نامه را هم نو کرد، باید دوباره نوشت، یک سال گذشته خیلی چیزها فرق کردهاست.
هر سال که شروع میشود در برنامه خود می گنجام که حداقل یه ختم قرآن داشته باشم اگرچه کمتر موفق میشوم و فراموشم میشود ولی در هر صورت همین که در برنامهام هست و هر زمان که به یادم باشد قرآن میخوانم خوشحالم میکند.
هدفها را دوبار مینویسم برنامههایم را میچینم و به قول دوستان کنداکتور سال جدید را مینویسم و می بندم به امید اینکه با توکل بر خدا بتوانم تمام هدفها و برنامههایم را یک به یک به سرانجام برسانم.
هدفهایتان، زندگیتان هستند. زندگی بدون هدف، زندگی نیست، پس بنویسیدشان و ثبتشان کنید و برایشان برنامه ریزی کنید.
دوست ندارم هدفهایم صرف آرزو باشد، هدفهایم را باید حس کنم.
به امید که همه هدفهایشان را حس کنند...یا حق...