امشب از آسمان باران نمیبارد سیل میآید
.
امشب از آسمان باران نمیبارد سیل میآید
.
گربهها یک پایه ثابت فیلمهای عطاران هستند.شاید هم نشانهای برای شناختن فیلمها رضا همین گربهها باشند.
تقریبا اکثر کارگردانها نشانهای برای فیلمهای خود دارند که خیلی اوقات با آن نشانهها میتوان حدس زد که کارگردان فیلم کیست.
به سراغ گربه و خصوصیتهای گربه رفتم تا شاید علامتی یا نشانهای در آن پیدا کنم اما آخر منظور آقای عطاران را نفهمیدم. باید از خودش بپرسیم که جریان این گربهها چیست؟
البته بین کند و کاوها فهمیدم که بعضی گربه را نماد خدایان و بعضی نماد شیطان میدانستند.
البته نشانه دیگر فیلمهای آقای عطاران چاخان گویی بسیار زیاد بازیگران است. ما برای اینکه خودمان را توجیه کنیم میگوییم چاخان اما اصلش همان دورغ است.
آدمهای پولکی و حریص که به دنبال پول هستند و تمام زندگیشان شده پول و بنده پول شدن. که شاید یک نماد واقعی از زندگی روزمره مردم امروز باشد.
سورژههای تکراری فیلمهایش باعث بی معنا بودن و بی محتوا بودن فیلمهایش شده.
با اینکه بزنگاه پر بیننده ترین سریالهای تلویزیون است. ولی به همان اندازه از بیمحتواترین سریالهای تلوزیون است.
درست است که میخواهد فیلم طنز بسازد که مردم بخندند اما نه به هر قیمتی. میتوان فیلمهای طنز زیبایی که از یک داستان را دنبال کند ساخت.
متاسفانه صدا و سیما بیشتر از این که به فکر فرهنگسازی باشد به فکر خنداندن مردم ،به هر صورت است .صداو سیما میخواهد مردم را بخنداند اما با خنداندن مردم چیزهای دیگری را به جامعه منتقل میکند که خودش هم نمیداند.
فیلمهایی از نوع بزنگاه که به قول یک وبلاگ نویس از معتاد که روزی دو سه بار دود میکند یک آدم بیمار میسازد که خیلی هم اغراق میکند.
البته میشود از دید دیگری هم نگاه کرد. یک استادی میگفت:
اینهمه نمایش و وَرجه وُرجه جلوی دوربین احتیاج به دوپنگ کردن داره. آدمها بدون دوپینگ کردن قدرت این همه فعالیت رو نداره. خب چه اشکالی داره آدم برای دوپینگ کردن از مواد نیرو زای دودی استفاده کنه. معتاد که نیست به موقع استفاده کرده تازه تفریحی هم کرده خب به این آدم که معتاد نمیگند. چیزها خاصیت نیرو بخشی و توهمی داره آدم رو توی حس میبره و....
به نظر شما به این آدما معتاد میگن یا هنرمند؟
شاید آقا رضا میخواهد همین را بگوید.میخواهد اجتماع را برای این حقیقت آماده کند که شاید اگر فردا پس فردا چیزی لو رفت که فلانی.... چیز ... مردم فقط به عنوان یک بیمار به او نگاه کنند.
یا شاید هم میخواهد بگوید معتادها خودشان یک نوع هنرمند هستند؟
این آقا نادر یا معتاد نیست یا هم معتاد دیجیتالی است مدرن و جدید. آبدیت شده که هر روز میتواند با هزار دوز و کلک و با حماقت دور بریهای خود پول چیز خودش را به دست بیاورد.
فیلمی که نصفش دوز و کلک و دروغ است و آدمها فقط به خاطر دورغهایش میخندند البته اگر بگوییم که مردم بخواهند فردا از اینها دروغها را یاد بگیرند و در کوچه بیابان استفاده کنند شعور مخاطب را زیر سوال بردهایم. آقا رضا هم میگوید من دام نشان میدهم که دروغگویی آخرش بد بختی است.
راستی یادم رفت بگویم عجب آقا نادر معتاد تپلی. کسی که هر روز باید دوده کند ماشالله خوب مانده است.
×××با تشکر فراوان از اینکه جناب مدیر به من اجازه نوشتن رو دادند البته به نوبه خودم از اینکه ایشون قرار نیست دیگه بنویسند ناراحت هستم و امیداورم به زودی زود بر گردند و رند رو خودشون بچرخونند
خانه تکانی هم برای خود لذتی دارد البته آن خانه تکانی که اسباب و اثاثیه در آن نباشد یا اگر هم هست همان جا، خانه قبلی بماند.
مدتی بود به فکر خانه تکانی افتاده بودم اولها میخواستم دامنه رند را با خودم ببرم اما بعدها پشیمان شدم.
مهم نیست که کجا و در چه منطقهای مینویسم مهم این است که نوشتنم در اینجا تمام شده است. البته شاید هم کلا نوشتنم تمام شده است.
شاید پایان راه رند برای من باشد. البته الان تصمیم دارم که باشد. اما خدا را چه دیدی شاید زمانی بیاید که دلبستگیهایم به رند بگردد و بازهم این کیبرد خسته نای نوشتن را پیدا کند و انگشتانم را بر خود حس کند.
اما آنچه مهم است این است که راه رفتن آماده است و من هم آماده.
اینجا بودیم، اینجا نوشتیم، اینجا دعوا کردیم، شاید همین جاهم کافر شدیم.
من میروم اما رند پا برجاست میخواستم ببندمش اما چند دوست آمدند و خواستند که رند را ادامه بدهند. دوست عزیرم امیر حسین که شائبهای عرفانی دارد بر خلاف من عقل گرا، نوشتههای او را میتوانید در مکتب وحی ببینید. نمیدانم قرار است اینجا را چگونه سر و سامان بدهد اما حس میکنم بوی عرفان میآید شاید رند به قول برخی از دوستان شاکی تبدیل شد به رند عارف.
آدمی ناشناس اما حس میکنم مطمئن آمد و گفت: چرا نمی نویسی. گفتم: میخواهم جمش کنم. گفت: چرا؟
طفره رفتم.
ایشون هم به اسم سافورا خواستند که توی رند بنویسند.البته من هم از این نویسنده جدید هیچ بیوگرافی در دست ندارم پس نمیتوانم بگویم و خودم هم نمیدانم که قراره در مورد چه بنویسد.
و این هم سرانجام رند برای ما..
یا حق خدانگهدار...