سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پنج شنبه 88 مرداد 22

عنوان اندکی تامل!

قرآن و سنت از مهمترین منابع اسلامی‌اند. البته عقل که در حیطه این دو تعریف شده و اجماع هم که خودش برای خود داستانی دارد از منابع هستند اما مهمترین‌شان همان قرآن و سنت هستند.

در حجیت و استناد به قران هیچ جای شکی و شبهه‌ای وجود ندارد اما برای به حجت قرار دادن احادیث یا همان سنت احتیاج به بحث و فحص  فراوان است. بحث حجیت سنت و احادیث وارد شده و رسیده بحث مهمی است و اختلافات اساسی خیلی از علما نیز از همین‌جا نشات می‌گیرید. اینکه حدیث را چه کسی نقل کرده آیا کسانی که نقل کرده‌اند انسان‌های قابل اعتمادی بودند در زمان خودشاk صادق و امین بودند و خلاصه شرایط فراوانی که در حجیت و عدم حجیت یک حدیث تاثیر فراوان دارد.

این علم آنقدر مهم و تاثیر گذار است که منجر به تاسیس شاخه‌ی جدیدی از علم به نام علم رجال شده است. علم رجال همانطور که از اسمش مشخص است به بررسی افرادی که احادیث را نقل کرده‌اند می‌پردازد.

بنابراین تفاوت حدیث و قرآن در این است که وقتی کسی قرآن می‌خواند به چیزی به عنوان حجیت و عدم حجیت آن فکر نمی‌کند و فقط در معنای آن خورد می‌شود و از رسیدن به کشف‌های بیشتر و فهمیدن معنای آن لذت می‌برید. اما در مواجهه با احادیث مهمترین دغدقه عجیت و عدم عحیت حدیث است.

با توجه به محدودیت‌هایی که ائمه داشتند و انواع انسان‌هایی که به هر دلیلی دروبرشان بودند و انواع انگیزه‌ها برای جعل گفتار‌های امام  و حتی پول‌هایی که معاویه برای جعل کردن حدیث از پیامبر خرج کرد و خلاصه دلایل فروانی که تمسک کورکورانه به احادیث را کمی مشکل کرده دسترسی و قرار دادن کتاب‌های احادیث به دست افراد غیر نخبه که اهمیتی به سند و افرادی که حدیث را از امام معصوم نقل کرده‌‌اند نمی‌دهند باعث بروز کج‌روی‌های فاحشی از دین شده که مطمئنا جلوگیزی از آن منوط به قرار دادن منابع متقن و یقینی به دست شیعیان و مسلمانان شده است که جای کمتر شبه و ایرادی در آن باشد.


شنبه 87 بهمن 12

عنوان امام حسین علیه االسلام فدایی شیعیان

سلام جناب آقای امیر حسین
اول بفرمایید که این لفظ عزاداری یعنی چه؟
مطمئنا نمی‌توانی یک تعریف درست و حسابی و جامع و کاملی برایمان بیاوری می‌دانی چرا؟چون‌ آن‌هایی که باید این لفظ را تعریف کنند هنوز تعریف نکرده‌اند و اگر هم کرده‌اند آن‌چنان تعریف کرده‌اند که به گوش کمتر‌ افرادی رسیده و یا آنقدر این تفسیر‌ها تفاوت دارد که نمی‌توان تعریف جامعی برای آن پیدا کرد که حقیقتا این عزاداری و سنت روضه امام حسین دارد به بیراهه می‌رود.عزاداری امام حسین

اقای امیر حسین شما فکر می‌کنی عزاداری این است که بنشینی و سینه بزنی و گریه کنی و سیاه بپوشی و نخندی و ...

شما فکر می‌کنی با این کار‌ها دردی از خودت و اسلام را دوا می‌کنی شما فکر می‌کنی با نخندیدنت به امام حسین کمک می‌کنی با ساعت‌ها سینه زنی وگریه کردنی که به زور و داد و بیداد باشد چه تحولی در تو رخ می‌دهد؟

اقای امیر حسین بگذار برایت بگویم که امام حسین فدایی شیعیان شد. فدای پیروانش شد تا روزی برایشان به یادگار بگذارد که یادی از دین بکنند یادی از خدا بکنند یادی از ظلم و گناه خود کنند. امام حسین خودش را فدا کرد تا سالیان بعد از او پیروانش گرد هم بنشیند و به بهانه و یاد او از اسلام بشنوند از اخلاقیات بشنوند و به قران و تفسیر آن گوش کنند. عزاداری یعنی این. عزاداری یعنی اینکه وقتی دهه محرم تمام شد عهدی دوباره با خدایت با امام حسین بسته باشی. عزاداری یعنی این ‌که یک تغییر کوچک حتی خیلی کوچک در زندگیت ایجاد شده باشد.
عزادار کسی است که نصیبی از این عزاداری ببرد برای او فایده‌ای داشته باشد آیا شما فکر می‌کنی با این‌‌ کار‌هایی که الان رسما اسم عزاداری به خود گرفته این تحولات ایجاد می‌شود؟

که گفته در دهه محرم نباید خندید که گفته منبری نباید بالای منبر حرف خنده دار بزند که گفته باید در محرم عبوس بود؟

عزاداری به تبریک نگفتن نیست. من نمی‌توانم درک کنم که به احترام امام حسین نباید تبریک گفت. یا نباید خندید یعنی چه؟

بعید می‌دانم تولد امام باقر در ماه صفر اتفاقی باشد و خالی از قصد و غرض باشد. شاید این تولد میمون و مبارک آن هم تولد خردسالی که خودش در کربلا بوده و خیلی از صحنه‌های کربلا را دیده است، مهری بر خرافه‌روی‌ها و کج روی‌های برخی نباشد.
یک مثل معروف هست که می‌گوید شاهد از غیب رسید.

پوشاندن دین اسلام با این نوع سیاه فکری‌ها باعث شده که تهمت‌های ناروا به شیعه وارد شود. دین سیاهی دین غم و هزاران حرف نامناسبی که به خاطر عمل‌کرد و کج روی‌های شیعیان به شیعه نسبت داده شده است.

و اما مساله دوم دهه فجر است. این مساله این‌قدر واضح است که احتیاجی به توضیح و تفسیر ندارد. در ضمن من نشنیده‌ام که کسی گفته باشد که دهه فجر ارتباط خاصی با سوره فجر داشته باشد. این فقط یک همانندی است همین و بس. نه تفسیر این سوره است نه شاهد مثال نه مصداق آن نیست و هیچ ارتباطی ماهوی با آن ندارد.اگر سندی برای ارتباط می‌اوردید و بعد نفیش می‌کردی بهتر بود. شما یک امر خیالی اثبات نشده را نفی کرده‌اید.