سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شنبه 87 تیر 29

عنوان آمده ام آپدیت کنی!

اون‏هایی‏ که مشهد می‏یایند هر کدام به سهم فکر و عقیدشان از برکات امام رضا علیه السلام برداشت می کنند این آدم ها متفاوتند.

وقتی گنبد و بارگاهش را می بینی ناخودآگاه سیستم روح و قلبت به کار می‏افتد. امواج تازه‏ای را حس می‏کند. امواج را به سوی خود می‏کشد. انگار قلب و روحت متصل شده است. دارد چیزی را می‏گیرد. دارد به روز رسانی می‏شود این ویندوزِ به هم ریخته دل و روحت شاید خودت هم ندانی ولی آپدیت می‏شود. مثل زمانی که ویندوزت آپدیت می‏شود و اصلا شما خبر نداری.
آن زمان دیگر وصل شده‏ای چه بخواهی چه نخواهی تا زمانی که در مخدوده امواج رضایی هستی روح و قلبت با امواج رضایی آچار کشی می‏شود . هر چقدر سیستم روح و قلبت به هم ریخته باشد وقتی متصل شدی باید مطمئن باشی که ترمیم می شود این روح و قلب پوسیده‏ی پلاسیده.

یکی مشتاق است، یکی می‏آید که بگوید من هم امام رضا(ع) رفتم ، یکی هم اگر آمد مشهد می‏رود زیارت که اگر از او پرسیدند رفتی دورع نگوید و بگوید آری رفتم خیلی حال داد جای شما خالی، یکی هم می‏رود که نرفته نباشد،یکی دیگر می‏آید مشهد و اصلا زیارت نمی رود و وقتی از او می‏پرسند زیارت قبول شروع می‏کند به تعریف کردن از زیارت نرفته و از حرم امام رضای نرفته.
یکی نمی رود تا این فیض را به بقیه بدهد.

چقدر فرق است بین اینها.

ولی من اصلا شلوغی را دوست ندارم حتی اگر این شلوغی در حرم امام رضا باشد. سعی می‏کنم زمانی برم که خلوت است خلوت هم به این معنای که جایی برای راه رفتن و رفت و آمد و زیارت درست و کامل خواندن باشد.
زمانی که‏ آدم بتواند به راحتی بالا سر برود. نماز بخواند. دعا بخواند و خلاصه.

*****اگر ایشون که دازتر از من بود وسط اتاق داز می‏کشید و دستایش را هم باز می‏کرد دست و پایش به دیوارها بر خورد می‏کرد وقتی وارد اتاق شدم چون دیرم شده بود زیاد متوجه ابعادش نشدم فقط فهمیدم در ازای پولی که می‏دهم زیادی کوچک است .
تازه از این‏ها گذشته سفارش شده بودم و یکی از دوستان سفارشم را کرده بود.

از هتل خارج شدم سوار ماشین شدم و به سمت دانشگاه تربیت معلم شهید بهشتی رفتم .

کلاس‏هایم تمام شد. خسته و کوفته بر گشتم.خداییش سه ساعت مدام حرف زدن نای آدم را می‏گیرد.

وقتی وارد اتاق شدم در اتاق را باز کردم و تاز فهمیدم چه کلاهی این رفاقت سر ما گذاشته.

یک اتاق که حدود دو سومش را یک تخت اشغال کرده و ما بقیش نصفش یک کابینت است و یک مبل راحتی.

وقتی به شبی 25 هزار تومان فکر می‏کنم از هر چه رفاقت و سفارش است پشیمان می‏شوم. 25 تومان اصلا مهم نیست تازه وقتی اول پیش صاحب هتل رفتم گفتم اتاق قیمتش 35 تومان است ولی چون شما سفارش شده فلانی هستی به شما 25 تومان می‏دهم. درحالی که من 25 تومان یک اتاق و یک اشپزخانه و یک اتاق خواب را سراغ داشتم آن هم با صبحانه نهار شام.

اما چون این‏جا معرفی شده بود گفتم بروم اینجا شاید بهتر باشد.