• وبلاگ : رند
  • يادداشت : امام حسين عليه االسلام فدايي شيعيان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مرتضي 
    نحن فداء للحسين

    سلام عليكم و عليكم السلام.
    از آن‏جايي كه حس كردم احتمالا منتظر جواب من هستيد، جواب مي‏دهم، وگرنه، خودم را حقيرتر از آني مي‏بينم كه با شما، كه سال‏ها بيشتر از بنده درس خوانده‏ايد، بحث كنم.

    اين‏كه عزاداري چيست و به چه معناست، واضح است. و من گمان نمي‏كنم نياز به تعريفي جامع, مانع و فوق‏العاده داشته باشيم. عزاداري، مسامحتاً هميني است كه در جامعه مي‏بينيم. غلط يا درست، كاري ندارم. اما اگر در مقام اين هستيم كه بخواهيم دقيق عزاداري را بفهميم، بهتر است سراغ عزاداران حقيقي برويم. ببينيم آن‏ها چه كرده‏اند. همان‏طور كه مي‏دانيد ما در اصول و فروع دينمان، به دو چيز معتقديم. نقل و عقل. كه اولي به چهار قسمت قول و فعل و تقرير معصوم عليه السلام تقسيم مي‏شود. در مقام فعل معصوم عليه السلام، ما عزاداري را به نخنديدن هم ديده‏ايم. به اشك ريختن هم ديده‏ايم. از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه وقتي شب اول محرم مي‏شد، ديگر پدرم را خندان نمي‏ديديم، و در روز عاشورا كه حالشان به شدت دگرگون بود. و يا امام صادق عليه السلام در اين ايام عزاداري مي‏گرفتند و دستور مي‏دادند زن‏ها بيايند و پشت پرده گريه كنند. گريه كردني كه از روي -به قول شما- «زور زدن» باشد،‏ -اگر از روي اخلاص باشد- باز هم انسان را متحول مي‏كند. همان به گريه انداختن نفس است كه تباكي نام مي‏گيرد و ممدوح است، طبق نص صريح از معصوم عليه السلام.
    آن نخنديدن و كم‏تر صحبت كردن و گريه كردن، باعث مي‏شود انسان بيشتر متوغّل در قضاياي عاشورا بشود و به حالات آن‏جا نزديك‏تر بشود. و اين چيزي‏ست كه ما در ائمه‏ي معصومين ديده‏ايم، چه اين‏كه آن‏ها در مقام عصمت بي‏نياز نمي‏ديدند خود را از اين‏ كارها، پس چرا ما انجام ندهيم؟
    اشك بر سيدالشهداء، افراد زيادي را متحول كرده است. جاي دوري نمي‏روم: من خودم، نمونه‏اي از متحول شده‏هاي در روضه‏ي سيدالشهداء هستم. من كسي هستم كه «گريه» بر امام حسين عليه السلام متحولم كرد. درست است كه شخصيت فعلي‏ام هم بسيار ناقص و خطا كار است، اما نسبت به قبل، واقعا تحول به حساب مي‏آيد.
    دوست ارجمند،‏ آقاي بهرامي، با پاراگراف چهارمتان (امام حسين فدايي پيروانش شد تا روزي برايشان...الخ) موافقم. بسيار خوب فرموده‏ايد. و با اين‏ هم موافقم كه با بسياري از عزاداري‏هاي فعلي، نه تنها گره‏اي از گره‏هاي مردم باز نمي‏شود، بلكه شايد با برخي از اين انحرافات موجود در جلسات، آن‏ها را از مسير اصلي دور كند.
    در مورد اين‏كه در دهه‏ي محرم نبايد خنديد و منبري نبايد حرف خنده‏دار بزند، محل تامل است. اما اجمالا مي‏توان اين را گفت كه بالاخره دهه‏ي اول محرم، با ساير ايام سال، براي يك شيعه، نبايد تفاوت كند؟! بعد عاشورا، تا مدتها -و حتي بيشتر از دو ماه! من نقل چهارماه را هم ديده‏ام- از آشپزخانه‏ي منازل بني‏هاشم بوي غذا بلند نشد. امام زين العابدين به رواياتي، بيست، يا سي‏ و اندي، و يا چهل سال بعد از عاشورا گريه كرد. تا جايي كه ايشان را خامس بكّائون عالم حساب كردند. مگر نه اين‏كه امام رضا عليه السلام در مصيبت سيدالشهداء گريه كرد؟ مگر نه اين‏كه در زيارت ناحيه‏ي مقدسه امام زمان عليه السلام مي‏فرمايد «لأندبنّ عليك صباحاً و مسائاً، و لأبكينّ عليك بدل الدّموع دماً»؟! خون گريه كردن، چه فايده‏اي دارد؟ آيا واقعا دردي از اسلام دوا مي‏‏كند؟! به ظاهر نه! اما چرا امام گريه مي‏كند؟! اويي كه منزه است از عمل عبث و بيهوده؛ چرا انقدر اشك مي‏ريزد؟

    زمين و زمان در ايام عزاداري سيدالشهداء خون گريه مي‌کنند. روز عاشورا سنگي برداشته نمي‌شود, مگر اين‌که زيرش خون تازه است. درخت در عزاي حضرت گريه مي‌کند. صداي ناله و وااماماه از آسمان‌ها به زمين سرازير است. شيون اجنه به گوش مي‌رسد. چطور ما بي‌خيال باشيم؟!
    ضمن اين‏كه ولادت امام محمد باقر عليه السلام، طبق نقل صحيح و سند موثق، در روز اول ماه رجب سال پنجاه و هفت هجري قمري است، نه در ماه صفر! و اين روايت، روايت ضعيف و غير قابل استنادي است كه امام باقر در ماه صفر به دنيا آمدند. اين قضيه، معترف اهل فن است.
    بله! يك ولادت ديگر در اين ماه هست، كه آن موثق و صحيح است و آن ولادت مولايمان حضرت موسي كاظم عليه السلام است؛ كه جالب اين‏جاست كه شهادت امام حسن مجتبي در سال پنجاه هجري با آن در يک روز واقع شده, و يکي از اساتيد ما که در حوزه‌ي قديم نجف درس مي‌خوانده, مي‌فرمود آن زمان علماء بزرگوار اغلب روز هفتم صفر را براي امام حسن مجتبي مجلس مي‌گرفتند, نه روز بيست و هشتم را. و با بررسي‌هايي که انجام داده بودند, به اين نتيجه رسيده بودند که روز بيست و هشتم صفر, شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام نيست.
    ما دين را, همان‌طور که هست بايد بفهميم. حالا رنگش اگر به نظرمان سياه رسيد, يا سفيد آمد, مهم نيست! مهم اين است که دين همان‌طوري که بوده, و از اوليائش به دست ما رسيده, همان طور فهميده شود و به مردم معرفي گردد.
    اگر واقعا مردم از عزاداري‌هاي هميشگي خسته‌اند, چرا اعياد را مفصل نمي‌گيرند؟ چرا غدير بي‌روح است؟ چرا نبايد عيد غدير مثل بهمن‌ماه باشد؟ به قول -اگر اشتباه نکنم,- شيخ انصاري: شيعه, اشتباه بزرگي مرتکب شد و آن اينکه غدير را از دست داد. غدير را از شيعه گرفتند و عيد نوروز را عَلَم کردند. يک روايت هم از امام جعفر صادق به نقل از معلّي بن خنيس آوردند و چسباندند به قضيه و نوروز را موافق دين جلوه دادند. شيخ انصاري اضافه مي‌کند: براي اين‌که اين اشتباه تکرار نشود, ديگر اجازه نمي‌دهيم محرم و صفر را از ما بگيرند.
    اگر کسي واقعا دلش به حال دين مي‌سوزد, و مي‌خواهد دين را همان‌طور که هست, نشان دهد, برود و اعياد اسلامي را احيا کند. برود و غدير را با شکوه بگيرد. برود و فطر را چند روز تعطيل کند. برود و قربان را شکوه‌مند اجرا کند. چرا در ماه صفر؟! مگر آسمان چهل روز در مصيبت سيدالشهداء خون نباريد؟

    کف زدن و موزيک پخش کردن و خنديدن و مسابقه‌هاي خنده‌دار اجرا کردن و شاد بودن و شادباش گفتن, چيزيست که اين روزها به وفور در مراسمات پيروزي انقلاب اسلامي ديده‌ام. و اين کاملا خلاف سيره است. شيعه در اين دوماه وضعيت و حالش طور ديگري‌ست.

    در مورد دهه‌ي فجر هم, بايد گفت که بزرگ‌ترين سند, همين اسم اين ايام است! اين که اين ايام را «دهه‌ي فجر» نام گذاشتند, فکر مي‌کنيد اتفاقي شبيه سوره‌ي فجر شد؟ در سوره‌ي فجر به صراحت به ده شب بودن ايام فجر اشاره مي‌کند و ده روز از ايام سال را مدّ نظر دارد. و گرنه چرا اسمش را چيز ديگري نگذاشتند؟ مي‌گذاشتند دهه‌ي نور مثلا. چرا؟ چون اين در قرآن نيست! دهه‌ي نور در قرآن نداريم, اما دهه‌ي فجر داريم! لفظ وضع شده و عَلَم گرديده توسط قرآن را که براي دهه‌ي اول محرم يا ذي‌الحجه بود را کنار زديم و گذاشتيم براي يازده روز از بهمن, و کار را به جايي رسانديم که اگر به مردم بگوييد دهه‌ي فجر, بي‌شک ياد اين روزها مي‌افتند و هيچ‌کس متوجه آن دهه‌ي فجر حقيقي نيست! يعني چيزي که وضع شده بود به نص صريح قرآن را جا به جا کرديم. اين چيزها شوخي نيست! ما حق دست بردن در هرچيزي را که نداريم. من چه چيزي را بايد اثبات کنم, بعد نفي کنم؟ آفتاب آمد دليل آفتاب! شما در مراسمات اين ايام اگر شرکت کرده باشيد, حتما با اين مسئله برخورد مي‌کنيد که سوره‌ي فجر را مي‌خوانند. اين قضيه مشهور است. من خودم بارها شاهدش بوده‌ام.

    جسارت حقير را بايد ببخشيد. واللـه يقول الحقّ و هو يهدي السبيل.

    پاسخ

    اوکي...