سلام عليكم و عليكم السلام.
از آنجايي كه حس كردم احتمالا منتظر جواب من هستيد، جواب ميدهم، وگرنه، خودم را حقيرتر از آني ميبينم كه با شما، كه سالها بيشتر از بنده درس خواندهايد، بحث كنم.
اينكه عزاداري چيست و به چه معناست، واضح است. و من گمان نميكنم نياز به تعريفي جامع, مانع و فوقالعاده داشته باشيم. عزاداري، مسامحتاً هميني است كه در جامعه ميبينيم. غلط يا درست، كاري ندارم. اما اگر در مقام اين هستيم كه بخواهيم دقيق عزاداري را بفهميم، بهتر است سراغ عزاداران حقيقي برويم. ببينيم آنها چه كردهاند. همانطور كه ميدانيد ما در اصول و فروع دينمان، به دو چيز معتقديم. نقل و عقل. كه اولي به چهار قسمت قول و فعل و تقرير معصوم عليه السلام تقسيم ميشود. در مقام فعل معصوم عليه السلام، ما عزاداري را به نخنديدن هم ديدهايم. به اشك ريختن هم ديدهايم. از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه وقتي شب اول محرم ميشد، ديگر پدرم را خندان نميديديم، و در روز عاشورا كه حالشان به شدت دگرگون بود. و يا امام صادق عليه السلام در اين ايام عزاداري ميگرفتند و دستور ميدادند زنها بيايند و پشت پرده گريه كنند. گريه كردني كه از روي -به قول شما- «زور زدن» باشد، -اگر از روي اخلاص باشد- باز هم انسان را متحول ميكند. همان به گريه انداختن نفس است كه تباكي نام ميگيرد و ممدوح است، طبق نص صريح از معصوم عليه السلام.
آن نخنديدن و كمتر صحبت كردن و گريه كردن، باعث ميشود انسان بيشتر متوغّل در قضاياي عاشورا بشود و به حالات آنجا نزديكتر بشود. و اين چيزيست كه ما در ائمهي معصومين ديدهايم، چه اينكه آنها در مقام عصمت بينياز نميديدند خود را از اين كارها، پس چرا ما انجام ندهيم؟
اشك بر سيدالشهداء، افراد زيادي را متحول كرده است. جاي دوري نميروم: من خودم، نمونهاي از متحول شدههاي در روضهي سيدالشهداء هستم. من كسي هستم كه «گريه» بر امام حسين عليه السلام متحولم كرد. درست است كه شخصيت فعليام هم بسيار ناقص و خطا كار است، اما نسبت به قبل، واقعا تحول به حساب ميآيد.
دوست ارجمند، آقاي بهرامي، با پاراگراف چهارمتان (امام حسين فدايي پيروانش شد تا روزي برايشان...الخ) موافقم. بسيار خوب فرمودهايد. و با اين هم موافقم كه با بسياري از عزاداريهاي فعلي، نه تنها گرهاي از گرههاي مردم باز نميشود، بلكه شايد با برخي از اين انحرافات موجود در جلسات، آنها را از مسير اصلي دور كند.
در مورد اينكه در دههي محرم نبايد خنديد و منبري نبايد حرف خندهدار بزند، محل تامل است. اما اجمالا ميتوان اين را گفت كه بالاخره دههي اول محرم، با ساير ايام سال، براي يك شيعه، نبايد تفاوت كند؟! بعد عاشورا، تا مدتها -و حتي بيشتر از دو ماه! من نقل چهارماه را هم ديدهام- از آشپزخانهي منازل بنيهاشم بوي غذا بلند نشد. امام زين العابدين به رواياتي، بيست، يا سي و اندي، و يا چهل سال بعد از عاشورا گريه كرد. تا جايي كه ايشان را خامس بكّائون عالم حساب كردند. مگر نه اينكه امام رضا عليه السلام در مصيبت سيدالشهداء گريه كرد؟ مگر نه اينكه در زيارت ناحيهي مقدسه امام زمان عليه السلام ميفرمايد «لأندبنّ عليك صباحاً و مسائاً، و لأبكينّ عليك بدل الدّموع دماً»؟! خون گريه كردن، چه فايدهاي دارد؟ آيا واقعا دردي از اسلام دوا ميكند؟! به ظاهر نه! اما چرا امام گريه ميكند؟! اويي كه منزه است از عمل عبث و بيهوده؛ چرا انقدر اشك ميريزد؟
زمين و زمان در ايام عزاداري سيدالشهداء خون گريه ميکنند. روز عاشورا سنگي برداشته نميشود, مگر اينکه زيرش خون تازه است. درخت در عزاي حضرت گريه ميکند. صداي ناله و وااماماه از آسمانها به زمين سرازير است. شيون اجنه به گوش ميرسد. چطور ما بيخيال باشيم؟!
ضمن اينكه ولادت امام محمد باقر عليه السلام، طبق نقل صحيح و سند موثق، در روز اول ماه رجب سال پنجاه و هفت هجري قمري است، نه در ماه صفر! و اين روايت، روايت ضعيف و غير قابل استنادي است كه امام باقر در ماه صفر به دنيا آمدند. اين قضيه، معترف اهل فن است.
بله! يك ولادت ديگر در اين ماه هست، كه آن موثق و صحيح است و آن ولادت مولايمان حضرت موسي كاظم عليه السلام است؛ كه جالب اينجاست كه شهادت امام حسن مجتبي در سال پنجاه هجري با آن در يک روز واقع شده, و يکي از اساتيد ما که در حوزهي قديم نجف درس ميخوانده, ميفرمود آن زمان علماء بزرگوار اغلب روز هفتم صفر را براي امام حسن مجتبي مجلس ميگرفتند, نه روز بيست و هشتم را. و با بررسيهايي که انجام داده بودند, به اين نتيجه رسيده بودند که روز بيست و هشتم صفر, شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام نيست.
ما دين را, همانطور که هست بايد بفهميم. حالا رنگش اگر به نظرمان سياه رسيد, يا سفيد آمد, مهم نيست! مهم اين است که دين همانطوري که بوده, و از اوليائش به دست ما رسيده, همان طور فهميده شود و به مردم معرفي گردد.
اگر واقعا مردم از عزاداريهاي هميشگي خستهاند, چرا اعياد را مفصل نميگيرند؟ چرا غدير بيروح است؟ چرا نبايد عيد غدير مثل بهمنماه باشد؟ به قول -اگر اشتباه نکنم,- شيخ انصاري: شيعه, اشتباه بزرگي مرتکب شد و آن اينکه غدير را از دست داد. غدير را از شيعه گرفتند و عيد نوروز را عَلَم کردند. يک روايت هم از امام جعفر صادق به نقل از معلّي بن خنيس آوردند و چسباندند به قضيه و نوروز را موافق دين جلوه دادند. شيخ انصاري اضافه ميکند: براي اينکه اين اشتباه تکرار نشود, ديگر اجازه نميدهيم محرم و صفر را از ما بگيرند.
اگر کسي واقعا دلش به حال دين ميسوزد, و ميخواهد دين را همانطور که هست, نشان دهد, برود و اعياد اسلامي را احيا کند. برود و غدير را با شکوه بگيرد. برود و فطر را چند روز تعطيل کند. برود و قربان را شکوهمند اجرا کند. چرا در ماه صفر؟! مگر آسمان چهل روز در مصيبت سيدالشهداء خون نباريد؟
کف زدن و موزيک پخش کردن و خنديدن و مسابقههاي خندهدار اجرا کردن و شاد بودن و شادباش گفتن, چيزيست که اين روزها به وفور در مراسمات پيروزي انقلاب اسلامي ديدهام. و اين کاملا خلاف سيره است. شيعه در اين دوماه وضعيت و حالش طور ديگريست.
در مورد دههي فجر هم, بايد گفت که بزرگترين سند, همين اسم اين ايام است! اين که اين ايام را «دههي فجر» نام گذاشتند, فکر ميکنيد اتفاقي شبيه سورهي فجر شد؟ در سورهي فجر به صراحت به ده شب بودن ايام فجر اشاره ميکند و ده روز از ايام سال را مدّ نظر دارد. و گرنه چرا اسمش را چيز ديگري نگذاشتند؟ ميگذاشتند دههي نور مثلا. چرا؟ چون اين در قرآن نيست! دههي نور در قرآن نداريم, اما دههي فجر داريم! لفظ وضع شده و عَلَم گرديده توسط قرآن را که براي دههي اول محرم يا ذيالحجه بود را کنار زديم و گذاشتيم براي يازده روز از بهمن, و کار را به جايي رسانديم که اگر به مردم بگوييد دههي فجر, بيشک ياد اين روزها ميافتند و هيچکس متوجه آن دههي فجر حقيقي نيست! يعني چيزي که وضع شده بود به نص صريح قرآن را جا به جا کرديم. اين چيزها شوخي نيست! ما حق دست بردن در هرچيزي را که نداريم. من چه چيزي را بايد اثبات کنم, بعد نفي کنم؟ آفتاب آمد دليل آفتاب! شما در مراسمات اين ايام اگر شرکت کرده باشيد, حتما با اين مسئله برخورد ميکنيد که سورهي فجر را ميخوانند. اين قضيه مشهور است. من خودم بارها شاهدش بودهام.
جسارت حقير را بايد ببخشيد. واللـه يقول الحقّ و هو يهدي السبيل.