سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکشنبه 86 مهر 29

عنوان پشت خرافه‏ها و گزافه‏ها

چند وقتی هست هوای مشهد زده به سرم. دوست دارم یک سری به امام رضا(ع)بزنم. اما دنبال یه فرصت می‏گشتم. تا اینکه دیشب یکی از دوستان زنگ زد و گفت بریم...ما هم که خوشحال ساکمون رو سیم ثانیه بستیم و آماده کردیم اما...
خوب نشد دیگه؛ ظاهرا سر رفتن یک مشکلی برای اون رفیق پیش آمد و سفرمان جور نشده.
شاید شما، اره شمایی که داری این پست را می‏خوانی اولین گزینه ذهنت این باشد که خُب، توفیق نداشتی. امام رضا نطلبیده و...از این صحبت‏های کوچه بازاری.
هیچ وقت ادعایی در مورد توفیق خودم ندارم . شاید من یکی از همون کسانی باشم که بدتر از خودم تو شیعیان علی پیدا نکنم؛ ولی خدایش این فحش‏های ناخواسته به انسان‏های کریمی همچون امامان معصوم اذیتم می‏کنه.
واقعا من نمی‏دونم .ما شیعیان آنهایی که با آنها سرو کار داریم. ((امامان معصوم و خدا)) نمی شناسیم. یا نه از بی اطلاعی بی خردی ماست این حرف‏های مان.
خیلی سخت است قبول این مطلب که این‏ها با این همه زحمتی که برای انسان ها و هدایتشان کشیدند. اگر کسی بخواهد. به نیت زیارت مرقدشان که خود حالتی روحانی برای انسان ایجاد می‏کند بروند. بخواهند جلوگیری کنند. یا به اصطلاح نطلبند.
هیچ وقت نشنیدم؛ که کسی حتی دشمن‏شان به درب خانه آنها آمده باشد و دست خالی برگشته باشد.پس چگونه می‏شود که کسی بخواهد و قصد کند که به دیدار آنها برود و آنها نخواهند ویا بخواهند قبولش نکنند.
خُب‍، البته این را نمی‏توان انکار کرد که اشخاصی را ایشان طلب کنند و بخواهند که به دیدارشان بیایند همانگونه که در زمان حیات‏شان با دیدن برخی از یاران‏شان شاد می‏شدند.
حرفی نیست که همه اعمال و رفتار ما به خدا بر می‏گرده و به خواست و مشیت خداوند ولی خداوند هم خواست و مشیت خودش رو به قانونی به نام قانون دنیا واگذار کرده و به عبارت دیگر خواست و مشیت خودش رو بر اساس آنچه شما می‏خواهید تنظیم کرده واین است که معنای اختیار و امری بین اختیار و جبر معنا پیدا می کند. البته گاهی اوقات برای برخی مصالح که خود تشخیص می‏دهد از قانون خود تخطی می‏کند.
به شدت از این حرف‏های کوچه و خیابانی که همه و همه برای توجیه کار خودمان است بدم میِ‏آید. خدا نخواست .نمی طلبد ما را.مشیت خدا این طوری بود و...
هیچ تو جیهی برای این گونه حرف‏ها مگر توجیه کردن خودمان وجود ندارد.
طرف در همسایگی امام رضا است به او می‏گویی چرا زیارت نمی‏ری می‏گوید توفیق نشد ...امام رضا نمی طلبد
چرا باید در این گونه مواقع خودمان رو مورد خطاب قرار ندهیم؟
چرا نباید بگوییم نخواستیم؟چرا نباید بگوییم خودمان نخواستیم بریم زیارت خودمان مسئول کار خودمان هستیم و...
شاید این گونه بتوانیم درس بگیریم ...البته امیدوار نباشیم ...گفتم شاید
واما آن رفیقمان هم ظاهرا با خانواده هماهنگ نکرده بود و وقتی خانواده‏شان فهمیدند اجازه ندادند.


جمعه 86 مهر 27

عنوان یک روز با همی

ایام به بهانه وبلاگ نویسی خوش می‌گذرد.
آیا تا به حال یک وبلاگ نویس را برهنه دیده‌ای؟
اشتباه نکن، روز خوبی بود. استخر، سونا، جکوزی و...چند ساعتی در میان آب بودن و دست و پا زدن در آب لذتی خاص دارد.وقتی لب استخر نشسته‌ای و در حال استراحت کردنی، یک دفعه کسی هُلت می‌دهد و چند کیلو آب نوش‌جان می‌کنی.
و این طور می‌شود که به یک باره حس می‌کنی تمام خستگی‌‌های پشت میز نشستنت از تنت بیرون می‌رود. علی الخصوص یک مشت و مال اساسی بعد از سونا که هر چه آب خوردی از حلقومت بیرون می‌ریزد ...چه می‌چسپد.
وقتی با چند وبلاگ نویس می‌چرخی و همه هم اهل حالند این طوری می شود دیگر ...
وبعد از استخر ناهار در یک رستوان شیک، می‌گفتند فقط برای دکوراسیونش 20 میلیون تومانی خرج کرده.
و این هم یک جمعه دیگر و حال که غروب است حس ناخوشایندی دارم انگار چیزی کم است چیزی گم است دنبال چیزی می گردم...
انگار این خاصیت جمعه است. هر چقدر هم خوش بگذرد. باز هم غروب جمعه جای برای خوشی نیست.
باز هم جمعه ای دیگر گذشت و تو نیامدی.
اصلاحیــــــــــــــــــــــــه....
وحال که شب شده، من قصد رفتن می‏کنم...اما انگار برنامه چیده شده، باید من هم طبق برنامه باشم.
باور کنید سرم درد می‏کند خسته شدم ‏دیگر حالی برایم نمانده.اما مگر دوستان ول کن ما می‏شوند.فایده‏ای ندارد باید تن دهم .
من یک کار کوچکی دارم.به زور از بچه‏ها رخصت می‏گیرم تا در این نیم ساعت مانده به قرار به کارم برسم .می‏روم اما با صد قول و قسم که سر ساعت سر قرار حاضر باشم ...سرم درد می‏کند؛ اما باشد مهم نیست .فدای رفاقت...
سینما زیاد شلوغ نیست؛اما خلوت هم نیست.ولی باز هم تراژدی تلخ و غم‏ناک فیلم‏های ایرانی...چقدر بدم می‏آید اگر می دانستم حتی اگر دوستان هم خودشان رامی‏کشتند نمی‏رفتم ...باز هم محمد رضا شریفی‏نیا با معشوقه‏هایش همان‏های که خود به همراه خانمش(که حالا نمی‏دانم صفت سابق در کف او هست یا نه) به سینما کشانده بود؛ با آن همه مسائلی که بعدا رو شد...
داستان یک مرد دو زنه که حدود 12 سال است زندگی می‏کند و دو دختر دارد و هنوز کسی خبر ندارد.
و بعد از 12سال به طور کاملا اتفاقی هر دو دخترش را در یک مدرسه ثبت نام می‏کند.
بعد این دو خواهر جریان رو متوجه می‏شوند وسعی دارند که مادرهایشان نفهمند...چه تراژدی توهم انگیز و مسخره‏ای...
و به صورت کاملا فانتزی شدن داستان و آخر سر هم همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد ...و از عجائب روزگار که دو هوو با هم سازش کردند.
فکر کنم هنگام بیرون رفتن می‏شد ناسزاهای خانم‏ها کم نصیب کارگردان بی ذوق سلیقه می‏کردند راشنید...
راستی! یادم هست آخرین باری که سینما رفتم طبقه پایین نشسته بودم .


پنج شنبه 86 مهر 26

عنوان شبی با بوی وبلاگ

چه شبی بود شب مثال زدنی...
همه دور میز در کافی شاپ نشسته بودیم. فضای جالب و مطبوعی بود. سمت راست حامد جان، سمت چپ حسن جان، مقابل هم پدر بزرگ ، حامد و علی جان مجاهد؛ و صدر میز هم مظاهر جان گل که اصلا این جلسه به بهانه او بود. آخر، شب تولد مظاهر جان بود.
حامد چهره به چهره لپ تاپش یکی از داستانک‏های ناب خود را برای‏مان می‏‏خواند؛ زیبا و جذاب مثل همیشه. اما مظاهر از همه خوشحال تر بود. چهره‏اش گل انداخته و شادمان از این‏که دوستان وبلاگیش مهمانی کوچک و صمیمانه‏ای برایش ترتیب داده‏اند‏.
البته مظاهر بهانه بود؛ مهم جمع شدن دوستان وبلاگی در یک جمع خودمانی و زیبا بود؛ جمعی که بگوییم و بشنویم.
البته چیپس و پنیر هم به مجلس ما حالی داد. اشتیاق حسن برای چیپس و پنیر جالب بود؛ فقط در سیم ثانیه. من که نفهیدم چطوری... حامد و پدربزرگ که هم‏کاسه بودند مرزبندی کرده بودند. پدر‏بزرگ حرف می‏زد و حامد می‏خورد.
لیوان‏های دلستر را که نگو! به بشکه‏ای می‏ماند؛ اما نمی‏‏دانم چه زود تمام شد. غصه‏‏ای نبود؛ حسن هنوز نخورده بود...
و شعر زیبای پدر‏بزرگ که ختم مجلس شد مجلس ما را زیبا‏تر کرد...

چهارشنبه 86 مهر 25

عنوان کی گفته سفره جمع شده؟

آن خدایی که من می‏شناسم سفره‏اش همیشه پهن است پهن...
خیلی آدم‏ها، خیلی جاها این طور بیان می‏کنند که ماه رمضان تمام شد،سفره خدا جمع شد و...
نمی‏‏دانم چرا نسبت به این جملات و صحبت‏‏ها حساسیت خاصی دارم، نمی‏‏توام قبول کنم که سفره برکت و رحمت خدا جمع شده باشد و خدا رحمت وبرکت خود را محدود و محصور دریک زمان و یا یک موقع خاص کرده باشد
شاید و شاید این به علت کم اطلاعی من باشد ویا فقط یک حرف باشد از جانب من اما برای من قابل قبول نیست خدایی که خود را با آن همه صفات معرفی می‏کند بخواهد برکت و رحمت خود رامختص به مکان یازمانی خاص کند
خدایی که بارها و بار ها اعلام می‏کند سریع الرضا است و خیلی زود راضی می شود و خدایی که خود را با صفاتی معرفی می‏کند که اگر انسان به کُنه آن صفات توجه کند مات و مبهوت می‏شود که این دیگر کیست؟
خدایی که عینا و شاید با فریاد به دنبال دعا کننده محتاج می‏گردد «قال ربکم ادعونی استجب لکم»پروردگارتان می‏گوید بخوانید تا اجابت کنم شما را (آیه 60سوره مومن)و یا وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (بقره آیه186)و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند ، بدانند که من به آنان نزدیکم ; دعاى دعاکننده را ـ آن گاه که مرا بخواند ـ اجابت مى‏کنم ; پس باید دعوت مرا بپذیرند و به درگاه من دعا کنند و به من ایمان بیاورند که دعایشان را اجابت مى‏کنم ، امید آن که در دعایشان به درگاه خدا راهیاب شوند و یا أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ (نمل آیه62)آیا آن کس که خواسته هر درمانده اى را ـ آن گاه که او را بخواند ـ اجابت مى‏کند و گرفتارى اش را برطرف مى‏سازد و شما آدمیان را در زمین جانشین قرار مى‏دهد ، بهتر است یا خدایان اهل شرک ؟ آیا با وجود خدا معبودى شایسته پرستش ، هست ؟ شما کفرپیشگان چه اندک درمى یابید و متذکّر مى شوید
و آیات و روایات زیادی از این قبیل که همه و همه اذعان به این دارند که خداوند اجابت کننده ای بی نظیر است
وشاید دوستم درست می گفت:
سفره داریم تا سفره یک سفره است که می گوید خوردن حلال بردن حلال یک سفره است که در باغی است که صاحب آن باغ می گوید بخورید و حتی اگر خواستید درختش را هم بکنید و ببرید، بله سفره ماه رمضان از این نوع سفره هاست ...
ولی بازم هم در ذهن من جای نمی‏گیرد خدایی که محبتش از محبت مادرانه بیشتر است ...آن هم مادر من که اگر شبی خانه نروم زنگ می‏زند که
کجایی؟چرا نمی آیی؟و...
آری و خدا همان است که همیشه آن لاین است همیشه
فقط یادمان باشد اگر کم دیر شد کنترل+جی((BUZZ)) نزنیم شاید هنوز وقتش نشده شاید از کنترل+جی بدش آید.آخر بنده! صبر داشته باش...

شنبه 86 مهر 21

عنوان دوست داشتن به اندازه خوراکی

با بچه ها شب آخر ماه رمضان قرار می‏گذاشتیم، می‏رفتیم بالای بلندترین کوهی که نزدیک خونمون بود یک اشتیاقی خاصی برای دیدن ماه داشتیم .همه روی سنگی که اونجا بود می‏نشستیم و به آسمون خیره می‏شدیم به قتلگاه خوشید به آسمون در هم مغرب ...
بچه ها اون چیه ...کدوم...با انگشت نشون می‏دی اره اون ماهه ...ماه ...ماه ....ماه...یعنی فردا عیده....عیده...عیده....
ماچ و بوسه و تبریک عید وبالا و پایین پریدن و خوشحالی خاص اون موقع ...و بعد برنامه ریزی برای فردا ...البته اکثر این خوشحالی‏ها برای فردا بود فردایی که یک سال منتظرش بودیم .
شروع می‏کردیم به بررسی فامیل ها خونه‏ها و..اشنایان کی از همه بیشتر عیدی می‏ده ...محمد گفت :خاله سال پیش بیسکویت می‏داد از اون خوشمزه هاش ....علی گفت: عموکریم خرما می‏داد پارسال اخر از همه بریم خونشون ....محمد حسین گفت: راستی عمه سفارش شیرینی داده از اون شیرینی خوشمزه ها اول بریم اونجا تا تموم نشه...
با یک شور حال خاص و تفکرات و توهمات می خوابیدیم.
روز عید روز سنجیدن محبت و دوست داشتنت بود هر کی از همه بیشتر عیدی جمع می‏کرد یعنی بیشتر دوستش دارند یادم می‏یاد اکثرا من از همه بیشتر عیدی((نقل و شکولات ))جمع می‏کردم .البته اون موقع به این چیزا فکر نمی‏کردیم و فقط به فکر این بودیم که کیسه عیدی و خوراکی هامون از بقیه بیشتر باشه تا بتونیم کلاس بذاریم و بگیم از همه زرنگ تریم.
هیچ وقت یادم نمی ره اون زمانی که می رفتی خونه آشنا ها و فامیل و می گفتی عید شما مبارک و منتظر عیدی بود ..
واسه همینه که عید فطر همیشه برام یه رنگ و بوی دیگه ای داره... وهیچ وقت یادم نمی‏ره ...و هر سال عید فطر به یاد اون خاطرات شیرین هستم ...

جمعه 86 مهر 20

عنوان دارند در می زنن!!!

تا حالا حس کردی که مرگ دم در خونه منتظرته، یا داره در می‏زنه اگه تو هم مثل من چند وقتی تو مجالس ترحیم  آفتابی می‏شدی همین حس رو داشتی.
یک دوست، یک رفیق درست چند روز قبل از ماه رمضان تصادف می‏کنه و چند روزی را بدون زندگی کردن زندگی می کنه «منظورم اینه که تو کما می‏ره »‍، البته به خیر می‏گذره اما چه اتفاقی می‏افته که این دوست آرزو می‏کرد کاش مرده بود .
دقیقا قبل از شب‏های قدر پلاکت خون مادر این دوست پایین می‏‏آید و فوت می‏‏کند...
باز شب بیست ونهم می‏ری خونه سر سفره افطار که می‏شینی یه دفعه صدای مامان که داره نماز می‏خونه بلند می‏شه که مادرِ فلان دوستت فوت کرده...!!!افطاری کوفتت می‏شه ...
مادر ...مادر...مادر ...چه موجود پاک و عزیزی...
وقتی به مجلس ترحیم مادر دوستت می‏ری، وقتی چهره درهم دوستت که تازه از بیمارستان مرخص شده می‏بینی، وقتی اشک‏های روان روی گونه هاشو می‏بینی...نمی‏دونی چی بگی!!!می‏مونی چطوری بهش تسلیت بگی ...آخه همین یه هفته پیش رفتی تو بیمارستان عیادتش ...
نمی‏دونم این بلاها پشت سر هم چه معنی دارد اون هم به این بزرگی، نمی‏دونم این کفاره گناهاس یا درجه است هر چی که هست باز خورد اعمال خود ما انسان هاست ...چون خواست خدا اینگونه صورت گرفته  که سرنوشت کسی رو یا قومی رو تغییر ندهد مگر اینکه خودشان با اعمال و رفتار خود تغییر دهند  -إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ...چرا که خداوند نعمتى را که به مردمى داده است به بلا و محنت تبدیل نمى کند تا این که آنان خود ، خویشتن را دگرگون سازند و به کفر و ناسپاسى روى بیاورند.
اره، وقتی چهره در هم صاحبان عزا رو می بینی اونم در سوک یه مادر به فکر فرو می‏ری ...مادر ...مادر...مادر ...یعنی مادر من هم ،زبونت رو گاز بگیر...تازه پی به این نعمت بزرگ می‏بری تازه می‏فهمی خدا چه نعمت بزرگی بهت داده ...
راستی دارند در می‏زنن ببین کیه شاید نوبت ....

چهارشنبه 86 مهر 18

عنوان از اغماء تا الیاس بزرگ

الان دور، دورِ شیطانه از تلوزیون گرفته تا ما آدما ...؟؟؟
من حال و حوصله وداع مداع از ماه رمضان رو ندارم نمی‏خوام براتون روضه بخونم که ماه رمضان رفت، ای داد ای بیداد..
البته این حرف‏ها دلیل نمی‏شه که ارزش ماه رمضان رو پایین بیارم اما..
اون بزرگ حرفِ خوبی زد کل ارض کربلا کل یوم عاشورا ...
-یعنی چی؟
- یعنی اینکه همه جا کربلاست همه روزهاعاشورا .
-مگه می‏شه ؟
-بستگی داره از چه زاویه‏ای بهش نگاه کنی.
-این جمله یعنی اینه هر جا و هر زمان صدای مظلوم خواهی و مبازره با ظالمی بلند باشد اونجا کربلاست وانجا عاشوراست ...
خوب، من هم همین رومیگم کل یوم رمضان ...یعنی اینکه مهم نیست که چه زمانی کجا چه موقع یاد خدا بیفتی، مهم اینه که تو به یادش باشی و اینا همه بهونه است برای این‏که بدونی و بفهمی که یکی هست که حواسش به تو هست ...
ماه رمضان از اون آبانس های خدا به ماست البته خدا خودش کُلّن آبانسه واسه ما، آنقدر مهربونه که نمی شه تصورش رو کرد.
خلاصه بگم، اره ماه رمضان تمام شد اما بدون که برای خدا همه اوقات ماه رمضانه اگه تو بخوای و اراده کنی.
می‏خواستم از شیطون بگم ...اره به این فیلم اغما نگاه کن اون موقع می فهمی که لاغوینهم اجمعین ((تاکید فراوان شیطان برا فریب دادن انسان ها ))یعنی چی؟
من خودم به خواب زیاد اعتقاد ندارم ولی این خواب یه نکته داره :
یه بنده خدایی شیطان رو خواب دید که طناب های زیادی دستش هست ازش پرسید اینا چیه ؟
شیطون گفت این ها طناب آدم هاست برا گمراه کردنشون، برای کشیدنشون به سمت آتش .
دقت کرد، دید این طناب ها فرق می‏کند بزرگ و کوچیک دارد، ضخیم و نارک دارد ،پرسید چرا اینطورین این طناب ها، شیطان گفت چون ایمان انسان‏ها متفاوت است .
حالا نمی‏دونم ما تو چه سطحی هستیم ...ولی فکر کنم من که طناب هم ندارم ...

جمعه 86 مهر 13

عنوان وآخرین ولنتاین

و باز هم شب قدر است امشب و آخرین شب قدر ...
و آیا فقط یک شب، شب قدر است ...؟
و آیا فقط یک شب، شب ولنتاین خداست ...؟
و آیا فقط یک شب، شب مهروزی خداست ...؟
فقط یک شب، شب هدیه دادن خداست و شب عشاق فقط یک شب است ...؟
وقتی دعای جوشن کبیر رو می‏خونم تعجب می‏کردم چرا باید تو هر قسمت این تذکر عذاب باشه؟ ...چرا ؟واقعا چرا وقتی که خدا داره اوصاف خوبش رو بیان می‏کنه داره خودش رو معرفی می‏کنه داره همش از خوبی خودش می‏گه چرا باید تذکر عذابش رو بده اون با یه لحن محبت آمیز و قشنگ با یه لحن دعا گونه به لحن بنده خودش مثل خواهش یه بچه از مادرش، بذار بی‏پرده بگم مثل زمانی که یه بچه می‏خواد مامان خودش را دور بزنه لحن چاپلوسانه ...مامان من عزیز من ای تو که بهترین مامان دنیای اینو برام می‏خری؟ می‏ذاری این کار رو بکنم ؟
سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ
منزهى تو اى که نیست معبودى جز تو فریاد فریاد بِرَهان ما را از آتش اى پروردگار
اگه جوش کبیر رو خونده باشی می‏دونی چه خدایی داری با اون همه صفات خوب...
اهایییییییییییییییی می دونی تو داری با خدا معامله می‏کنی با اون که همیشه عاشق بنده‏هاشه مهربونه، رحیمه ، بیا و بندگیش رو بکن تاعاشقت باشه ...
هر شب شب ولنتاین خداست هر شب شب قدر خداست نه چی می‏گم من هر دقیقه و هر لحظه ولنتاین خداست
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند ، بدانند که من به آنان نزدیکم ; دعاى دعاکننده را ـ آن گاه که مرا بخواند ـ اجابت مى کنم ; پس باید دعوت مرا بپذیرند و به درگاه من دعا کنند و به من ایمان بیاورند که دعایشان را اجابت مى کنم ، امید آن که در دعایشان به درگاه خدا راهیاب شوند ...186 سوره بقره
واین‏ها همه بهانه است و ما هر زمان هدیه محبوب خدا رو برایش ببریم«همان قطره‏های اشک »شکی در این این نیست که او هم هدیه‏ای که می‏خواهی به تو می‏دهد.
حالا فهمیدی چرا باید بعد از هر قسمت از دعای جوشن کبیر باید متذکر ایه عذاب بشیم ؟
اره من فکر می‏کنم این به خاطر اینه که به ما بفهمونه درسته که من اینطوریم درسته که من خوبم درست که من مهربونم درسته من که بنده‏ها مو دوست دارم اما تو آدما سوء استفاده نکنی‏ها من عذاب دارم‏ها اگه سوء استفاده بکنی عذاب می‏بینی‏ها...یعنی یه تعادل با این تذکر عذاب راه سوء استفاده رو بسته ...
فکر کنید چقدر اساسی کار شده روش درسته که از زبان امام اومده ولی خیلی خیلی دقیق بیان شده
پس یادمون باشه خدا خیلی مهربونه ها............................اما عذاب هم داره
اینو بذار در گوشی بگم ....آخرش هممون بهشت می‏ریم این خدایی که من می‏شناسم بعید می‏دونم کسی رو جهنم ببره یعنی طاقتش رو نداره مگه می‏شه خدایی که این همه مهربونه طاقت عذابی اون رو داشته باشه که یه شب و حتی یه شب اومده و در خونش نششته و اشک ریخته و باهاش حرف زده،باهاش درد دل کرده ....علی الخصوص اگه حب دوستانش داشته باشه اونایی که واسه اونا زمین و زمان رو خلق کرد اره همون اهل بیت رو می‏گم ......ولی تو کارت رو بکن...اگه غافل بشی شاید دیگه ...اونم ازت غافل می‏شه و دیگه وقتی اون ازت غافل بشه دیگه بیا درستش کن ...


چهارشنبه 86 مهر 11

عنوان ولنتاین خدا

و امشب شب ولتناین خداست ...
اری شب قدر فقط یک شب است اما وسعت محبت خداوند به بندگانش بیشتر از یک شب است شاید این که شبی خاص برای شب قدر، برای‏مان مشخص نشده این باشد که خداوند دوست دارد بندگانش را در پیشگاه خود ببیند.
و امشب شب ولنتاین خداست چون اوست که ما را دعوت کرده و هدیه‏های خود را‏ آماده کرده و وفقط منتظرت توست آری تو ...
و برای هر کس هدیه‏ای به‏‏ اندازه خودش فراهم کرده و یانه اینگونه بگویم که این چنین قرار داده که هر چه تو بخواهی به تو دهد همانند عزیزی که هدیه‏اش را خودش مشخص کند و تو نیز هدیه‏ات راخودت.
اما چه بسیار هستند که هدیه‏های خود را خود مشخص می‏کنند و خداوند هدیه آنها را از لطف و کرم خویش می‏دهد اما ....
و باید دید خداوند چه هدیه‏ای دوست دارد که به عنوان پیش کش به جانب او ببریم ...
اری خداوند تو را دوست دارد و اشک تو را...و بهترین هدیه برای او اشک و ناله توست برای نافرمانیت ...
یاعلی و تو بهترین کس بودی و در این شب بهترین هدیه رو گرفتی نمی‏دانم چقدر به پیشگاهش اشک بردی ولی این را می‏دانم که نخلستان مدینه بوی اشک‏های تو را می‏‏ دهد
نمی‏دانم چرا هر وقت نخلستان می‏بینم یاد تو می افتم ای بزرگوار بزرگ ...
سال گذشته همین موقعی بود که کربلا، نجف بودم ...یادش به خیر نمی‏دانم چرا هر وقت از این نخلستان ها عبور می‏کردم حس می‏کردم بوی علی می‏دهد اشک‏هایم نا خداگاه سرازیر می‏شد...
وامشب شب توست یا علی شبی که تو بهترین هدیه را از خدا گرفتی و به دیدارش شتافتی ..فزت و رب الکعبه ...و این همان بهترین و بزرگترین هدیه خداوند به بنده اش بود، آن همه بنده‏ای چون تو ...
.....حتما دعا کنید ...نه من را بلکه همه مومنین و مسلمانان را
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : «برای استجابت دعا با عضوی دعا کنید که معصوم باشه»؛ اصحاب ناراحت شدند و گفتند: یا رسول الله ما که عضو معصومی نداریم چه ؟ مایی که با همه اعضایمان گناه کرده ایم دعایمان استجابت نمی شود؟ حضرت حضرت فرمودند: «زبان هر کدامتان برای دیگری معصوم است، چون هیچکدام با زبان دیگری گناه نکرده اید؛ پس برای یکدیگر دعا کنید تا مستجاب شود»

یکشنبه 86 مهر 8

عنوان ولنتاین خدا...

و امشب شب قدر است ...
شبی که در آن درب‏های آسمان به روی بندگان خدا باز است
پس باید شتافت قبل از اینکه این درب‏ها بسته شود ...
نمی‏خواهم در مورد شب قدر حرف های تکراری بزنم ،چون فکر می‏کنم انقدر حدیث و آیه شنیدید که هر چه دراین مورد بگویم، تکراری خواهد بود .می‏خواهم شب قدر رو از منظر خودم برایتان تشریح کنم ...
شب قدر مسابقه بنده آزمایی خداوند است شبی که خداوند برای همه انسان ها دعوت نامه فرستاده و همه را دعوت کرده به ضیافتی عظیم، آن هم چه عظمتی، که تمام فرشتگانش را مامور کرده تا در این شب به امور بندگانش بپردازند.
شب قدر شب تضرع است، گریه، گریه به درگاه آنکه کریم است و کرامتش آنچنان روشن است که هیچ شکی درآن نیست
اصلا مهم نیست که شب قدر چقدر ثواب و منزلت دارد.یا چه به تو می دهند یا ...
ای بنده خدا مهم این است که او منتظر توست وبرای تو جایی خالی کرده، تا تو شاید بیایی و با او صلح کنی، نمی دانم چقدر لذت دارد به این نکته رسیدن که امشب عظیمی عظیم، مهربانی رحیم، منتظر توست و مطمئن باش که او تو راهم دعوت کرده ...
و اما روی دیگر شب قدر شبی اسف‏ناک است که زمین باید بر سر زند که مردی بزرگ در دامن او به تلاطم افتاده ، چه بگویم حتی بزرگ هم نمی تواند وصف او باشد بلکه او بزرگتر از بزرگ است .
_مهمانی به خانه دعوت می‏کند در حالی که طعام اندکی در خانه است سفره می‏اندازد طعام را در سفره می‏نهد وچون می‏بیند اگر او هم طعام با مهمان شود شاید مهمان را کافی نباشد و اگر هم طعام نشود موجب خجالت مهمان شود لذا دست به چراغ می‏برد که آن را اصلاح کند ولی چراغ را خاموش می‏کند و به فاطمه می‏فرماید که در روشن کردن چراغ کمی تعلل کند تا مهمان غذایش را در تاریکی بخورد و خود نیز دهان می‏جنباند تا که مهمان تصور کند علی نیز با او هم غذاست و خجالت نکشد ...
و این بنده خداست و اما خدا چگونه باید باشد. اگر این بنده اوست، قانون خلقت می‏گوید هرشیی که چیزی به شی دیگر می‏دهد با خود کمال آن باشد.
و اگرعلی(ع) کمال ببخش نیست پس کمال ببخش چیست ای خدای مهربان...ای خدای مهربان ... ای خدای مهربان...
و تو خود کمال ببخشی ...پس نگاهی به این افتاده فقیر دست از پا دراز تر که در گنداب نافرمانی تو غرق است بینداز،دست هایم رو بگیر که تو و فقط تو دستگیری...
و یادتان باشد خدا خیر خواه است و از خیر خواهی لذت می‏برد پس یکی از طرفند های استجابت دعا این است که شما دیگران را دعا کنید و برای دیگران طلب خیر کنید تا خدا همان را برایتان مستجاب کند.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند : «برای استجابت دعا با عضوی دعا کنید که معصوم باشه»؛ اصحاب ناراحت شدند و گفتند: یا رسول الله ما که عضو معصومی نداریم چه ؟ مایی که با همه اعضایمان گناه کرده ایم دعایمان استجابت نمی شود؟ حضرت حضرت فرمودند: «زبان هر کدامتان برای دیگری معصوم است، چون هیچکدام با زبان دیگری گناه نکرده اید؛ پس برای یکدیگر دعا کنید تا مستجاب شود»
ای خیر خواه عظیم ...دستم بگیر...
از همه دوستان التماس دعا دارم خیلی دعا کنید تو این شب ها می شه خیلی چیز ها رو عوض کرد....خیلی
   1   2      >