سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جمعه 87 شهریور 29

عنوان سیل خداوند

امشب از آسمان باران نمی‏بارد سیل‏ می‏آید

.سیل الهی در شب قدر


شنبه 87 شهریور 23

عنوان گربه‏ها بازیگران دوست داشتنی رضا عطاران

گربه‏ها یک پایه ثابت فیلم‏های عطاران هستند.شاید هم نشانه‏ای برای شناختن فیلم‏ها رضا همین  گربه‏ها  باشند.
تقریبا اکثر کارگردان‌ها نشانه‌ای برای فیلم‌های خود دارند که خیلی اوقات با آن نشانه‌ها می‌توان حدس زد که کارگردان فیلم کیست.
به سراغ گربه و خصوصیت‌های گربه رفتم تا شاید علامتی یا نشانه‌ای در‌ آن پیدا کنم اما آخر منظور آقای عطاران را نفهمیدم. باید از خودش بپرسیم که جریان این گربه‌ها چیست؟
البته بین کند و کاو‏ها فهمیدم که بعضی گربه را نماد خدایان و بعضی نماد شیطان می‏دانستند.
البته نشانه‌ دیگر فیلم‌های آقای عطاران چاخان گویی بسیار زیاد بازیگران است. ما برای اینکه خودمان را توجیه کنیم می‌گوییم چاخان اما اصلش همان دورغ است.
آدم‌های پولکی و حریص که به دنبال پول هستند و تمام زندگی‌شان شده پول و بنده پول شدن. که شاید یک نماد واقعی از زندگی روزمره مردم امروز باشد.
سورژه‌های تکراری فیلم‌هایش باعث بی معنا بودن و بی محتوا بودن فیلم‌هایش شده.
با اینکه بزنگاه پر بیننده ترین سریال‌های تلویزیون است. ولی به همان اندازه از بی‌محتوا‏ترین سریال‌های تلوزیون است.
درست است که می‌خواهد فیلم طنز بسازد که مردم بخندند اما نه به هر قیمتی. می‌توان فیلم‌های طنز زیبایی که از یک داستان را دنبال کند ساخت.
متاسفانه صدا و سیما بیشتر از این که به فکر فرهنگ‌سازی باشد به فکر خنداندن مردم ،به هر صورت است .صداو سیما می‌خواهد مردم را بخنداند اما با خنداندن مردم چیز‌های دیگری را به جامعه منتقل می‌کند که خودش هم نمی‌داند.
فیلم‌هایی از نوع بزنگاه که به قول یک وبلاگ نویس از معتاد که روزی دو سه بار دود می‌کند یک آدم بیمار می‌سازد که خیلی هم اغراق می‌کند.
البته می‌شود از دید دیگری هم نگاه کرد. یک استادی می‌گفت:
این‌همه نمایش و وَرجه وُرجه جلوی دوربین احتیاج به دوپنگ کردن داره. آدم‏ها بدون دوپینگ کردن قدرت این همه فعالیت رو نداره. خب چه اشکالی داره آدم برای دوپینگ کردن از مواد نیرو زای دودی استفاده کنه. معتاد که نیست به موقع استفاده کرده تازه تفریحی هم کرده خب به این آدم که معتاد نمی‌گند. چیز‏ها خاصیت نیرو بخشی و توهمی داره آدم رو توی حس می‏بره و....
به نظر شما به این آدما معتاد می‌گن یا هنرمند؟
شاید  آقا رضا می‌خواهد ‌همین را بگوید.می‌خواهد اجتماع را برای این حقیقت آماده کند که شاید اگر فردا پس فردا چیزی لو رفت که فلانی.... چیز ... مردم فقط به عنوان یک بیمار به او نگاه کنند.

یا شاید هم می‏خواهد بگوید معتاد‏ها خودشان یک نوع هنرمند هستند؟
این آقا نادر یا معتاد نیست یا هم معتاد دیجیتالی است مدرن و جدید. آبدیت شده که هر روز می‌تواند با هزار دوز و کلک و با حماقت دور بری‌های خود پول چیز خودش را به دست بیاورد.
فیلمی که نصفش دوز و کلک و دروغ است و آدم‌ها فقط به خاطر دورغ‌هایش می‌خندند البته اگر بگوییم که مردم بخواهند فردا از این‌ها دروغ‌ها را یاد بگیرند و در کوچه بیابان استفاده کنند شعور مخاطب را زیر سوال برده‌ایم. آقا رضا هم می‌گوید من دام نشان می‌دهم که دروغ‌گویی آخرش بد بختی است.
راستی یادم رفت بگویم عجب ‌آقا نادر معتاد تپلی. کسی که هر روز باید دوده کند ماشالله خوب مانده است.
×××با تشکر فراوان از اینکه جناب مدیر به من اجازه نوشتن رو دادند البته به نوبه خودم از اینکه ایشون قرار نیست دیگه بنویسند ناراحت هستم و امیداورم به زودی زود بر گردند و رند رو خودشون بچرخونند


پنج شنبه 87 شهریور 21

عنوان سلامی به همراه یک خداحافظی

خانه‏ تکانی هم برای خود لذتی دارد البته آن خانه تکانی که اسباب و اثاثیه در آن نباشد یا اگر هم هست همان جا، خانه قبلی بماند.
مدتی بود به فکر خانه تکانی افتاده ‏بودم اول‏‏ها می‏‏خواستم دامنه رند را با خودم ببرم اما بعد‏ها پشیمان شدم.
مهم نیست که کجا و در چه منطقه‏ای می‏نویسم مهم این است که نوشتنم در این‏جا تمام شده است. البته شاید هم کلا نوشتنم تمام شده است.
شاید پایان راه رند برای من باشد. البته الان تصمیم دارم که باشد. اما خدا را چه دیدی شاید زمانی بیاید که دلبستگی‏هایم به رند بگردد و بازهم این کیبرد خسته نای نوشتن را پیدا کند و انگشتانم را بر خود حس کند.
اما آنچه مهم است این است که راه رفتن آماده است و من هم آماده.
اینجا بودیم، اینجا نوشتیم، اینجا دعوا کردیم، شاید همین جاهم کافر شدیم.
من می‏روم اما رند پا برجاست می‏خواستم ببندمش اما چند دوست آمدند و خواستند که رند را ادامه بدهند. دوست عزیرم امیر حسین که شائبه‏ای عرفانی دارد بر خلاف من عقل گرا، نوشته‏های او را می‏توانید در مکتب وحی ببینید. نمی‏دانم قرار است اینجا را چگونه سر و سامان بدهد اما حس می‏کنم بوی عرفان می‏آید شاید رند به قول برخی از دوستان شاکی تبدیل شد به رند عارف.
آدمی ناشناس اما حس می‏کنم مطمئن آمد و گفت: چرا نمی نویسی. گفتم: می‏خواهم جمش کنم. گفت: چرا؟
طفره رفتم.

ایشون هم به اسم سافورا خواستند که توی رند بنویسند.البته من هم از این نویسنده جدید هیچ بیوگرافی در دست ندارم پس نمی‏توانم بگویم و خودم هم نمی‏دانم که قراره در مورد چه بنویسد.
و این هم سرانجام رند برای ما..
یا حق خدانگهدار...