سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چهارشنبه 86 اسفند 15

عنوان و پشت خانه‏ی‏مان پر از سنگ است...

و انسان را چه می‏شود که بر همه انسانیت‏هایش پشت می‏کند و بر صحنه گیتی چون حیوان، چموشی می‏کند و برای امیال خود مانند گرگی گرسنه که حتی بدتر از گرگ...
یادم هست زمانی که به گله گرگی می‏افتاد همه را قلع و قمع می‏کرد...شاید برای فردایش..
 و این می‏شد که هر زمان صدای گرگی‏ می‏آمد مردمان ده همه به کوه و بیابان می‏افتادند برای پیدا کردن آن گرگ و پیدایش می‏کردند و  می‏کشتندش و پوستش را می‏کندند و پر از کاه می‏کردند و به میان ده می‏آوردند و ما بودیم که نگاهش می‏کردیم و سنگش می‏زدیم.
و حال این کودکان هستند که بر گرگ گرسنه بیدار و خونخوار سنگ می‏زنند وبزرگ‏ترها نگاهش...
و این‏ها بزرگ‏تر نیستند بلکه... خدا نکند که ...
من پشت خانه‏مان پر از سنگ است و می‏خواهم از اینجا بر سر اسرائیل بریزم...و به دستان پر توان تو نیاز دارم، برای ریختن سنگ‏ها...