سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جمعه 86 آذر 23

عنوان سایه‏های سیاسی

صبح بود. حدود ساعت شش و نیم، هنوز همه جا تاریک بود.
مثل همیشه سرم پایین بود. داشتم راه می رفتم. فکر می‏کردم. یک دفعه متوجه شدم که یک چیزی مدام از من جلو می‏زند و دوباره عقب می‏افتد.
کار، کارِ چراغ های برق بود.
سایه آدم‏ها بازخوردی از وجودشان است. سایه‏ی بعضی آدم‏ها خیلی تابلو است. خیلی آدم‏ها را از سایه‏ی‏شان می‏توان شناخت.
بعضی آدم‏ها با کارهای خودشان انگار یک نورافکن پشت سر خود نصب کردند. یک نور افکن قوی که هر جا که می‏خواهند بروند سایه‏شان مدت‏ها قبل آنجا را فتح کرده.
نمی‏دانم چقدر از آقای خاتمی و جلسه انجمن اسلامی در دانشگاه تهران شنیدید. چقدر از حرف‏های که آنجا رد و بدل شده شنیدید. چقدر می‏دانید  در آن جلسه‏ای که در روز شهادت امام جواد برگزار شد چه اتفاق‏هایی افتاد. چه حرف‏های زده شد.
من کاری به نظام، احمدی نژاد، دولت و... ندارم. فقط می‏خواهم بگویم این آقای خاتمی از آنهایی است که با کار هایی که انجام داده می‏توان با وجود سایه‏اش حدس زد که چه خبر است؟ چه خبر بوده؟ یا چه خواهد شد؟
من نمی‏خواهم از آن جلسه اول ریاست جمهوریش در دانشگاه بگویم. من نمی‏خواهم از دست دادنش به یک خانم بی‏حجاب بگویم و من نمی خواهم از هزاران کار لو نرفته‏اش بگویم. فقط می‏گویم ما چند بار باید چوب یک کاری را بخوریم.
البته از این سایه‏ها در کشور ما زیاد پیدا می‏شود.