سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوشنبه 87 خرداد 13

عنوان شخصیت امام خمینى (ره)

دیدگاههاى دکتر اسعد على دبیر کل اتحادیه جهانى نویسندگان عرب زبان و استاد دانشگاه دمشق پیرامون شخ صیت‏حضرت امام خمینى (ره)

اللهم صل على محمد و آل محمد و السلام على طالبى قول الحق و متبعیه. (سلام بر دوستداران کلام حق و پیروان آن)

یکشنبه 17 نیسان، روز خوشحالى جهت دور کردن متجاوز از خاک کشورمان وعید فرار استعمارگر خارجى از قلب جهان عرب است. زیرا این پیروزى، جشن عروسى فتح و ظفر است. یادآور بیست و هشتمین سالگرد پاکسازى کشور از ردپاى دشمن غاصب است. بیست و هشتمین سالگرد، عدد مبارکى است که مطابق با عدد سوره فتح مى‏باشد که سوره‏اى است مفتخر به محمد رسول الله: "والذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم". اینها کسانى بودند که هم اشداء بودند و هم رحماء که در تورات و انجیل از آنان به خوشه گندمى تعبیر شده که کشاورزان موعود از سنبله آن متعجب شده و از چنین شکوفا شدن به صراط مستقیم هدایت‏شده‏اند. این پیروزى که در ماه نیسان روى داده است موجب تعجب روح الله - الموسوى گردیده و قالبى شد براى تاثیرات ایشان در شریت‏حاضر و به نظر من، تحلیل گران سیاسى اشکال مختلف این پدیده را ارزیابى کرده و جلوه‏هاى روشن و دلنشین آن را مورد توجه قرار دادند و خطرات آن را که متوجه کاخهاى سفید وسرخ مى‏شد به دقت‏بررسى کردند. افرادى که در این زمینه سخن گفته‏اند بسیارند و رهبران سیاسى و تبلیغى دنیا نمى‏توانند از درک این پدیده چشم بپوشند. کیست که نداند در دهسال گذشته در دنیاى شوروى سابق یا دنیاى غرب چه روى داده است؟ براستى پایه‏هاى جهان سیاست دچار دگرگونى شد و شوروى کمونیست از هم پاشید و اروپا و آمریکا با پشتیبانى یکدیگر در جهت نظم نوین جهانى قدم برداشتند. اما سوال این است که جایگاه روح الله در تحولات این دنیاى متلاطم کجاست؟ اگر بارزترین فعالیتهاى جهانى خاورمیانه حول محور صلح و سازش اعراب و اسرائیل دور مى‏زند، بازگشت‏به آنچه که انقلاب اسلامى موجب شده است مى‏تواند اولین پاسخ باشد.

مردم به یاد دارند که چگونه پرچم شاهنشاهى به زیر کشیده شد و پرچم اسلامى بر جاى آن افراشته گردید و چگونه در سفارت فلسطین در تهران، پرچم فلسطین که در هیچ جاى دنیا سفارتى نداشته و از سال 1948 وطن مستقلى نداشته، جایگزین پرچم اسرائیل گردید. این حرکت جدید در پایتخت جمهورى اسلامى، یک پدیده جدید جهانى است که روى داد و باقى خواهد ماند زیرا این حرکت، آغاز یک جریان آزادیبخش در مقابل جریان تجاوزگرى است که هنوز به اشکال مختلف در حال تداوم است. آیت الله خمینى، سردمداران سلطه و سودجوئى را در ایران نابود ساخت و در این راه، بجز آزادیخواهان و ابرار که جز عدالت را دوست ندارند با ایشان همراهى نکردند. سوریه از دید آنان بخاطر طرفدارى از آیت الله، در زمره کشورهاى عربى جاى نمى‏گرفت. سپس جنگ تحمیلى ایران و عراق جلوه‏اى از تجاوز معنوى بود، قبل از آن که تجاوز مادى بوده باشد. در لندن، پاریس و دمشق در طى سالهاى 1981 تا 1988 مقالات و تحلیلاتى تحت عناوین "السیاسات المقارنه "و "جیش الکلمه الطیبه "به رشته تحریر درآوردم که در همه این مقالات، چهره موثر آیت الله، بطور روشن و تابناک به تصویر کشیده شده بود. در همین ارتباط، سخنرانیهائى در دمشق و تهران و گیلان و بندر انزلى و آستارا ایراد کردم و آیت الله خمینى را به عنوان فقیهى موثر در سیاستهاى داخلى و غیره و وقایع دیگر قاره‏ها قلمداد نمودم که همه این مسائل مهم هستند. اما از نظر من چندان مهم نیستند. چرا؟ سال 1984 به عنوان نماینده اتحادیه جهانى نویسندگان عرب خدمت امام رسیدم و کتاب "الاتحاد المسمى فراضواء القرآن" را تقدیم ایشان نمودم و به ایشان عرض کردم سقوط شاهنشاهى مهم بود اما مهمترین چیزى که تو را به خاطر آن دوست مى‏داریم، همانا چیزى است که ما را توسط آن به سوى بهشت جاویدان از طریق دعاى سحر یا سرالصلاه - مصباح الهدایه - فصوص الحکم و غیره سوق داده اید. (این اولین کتاب امام است) تبسم‏ها و سخنان ایشان در این وقت و حرکت ابروان ایشان (که سلام بر آن بدر منور و مقدس باد)، بیانگر عکس العمل امام در قبال سخنان حقیر بود. اینک بعد از سالها و در سال 1994 چگونه این مدت سپرى شد و کیست که جهان را از انوار تابناک روحى خود آکنده ساخته است. این تاثیر عمیق روحى ایشان که در نامه به رهبر شوروى سابق به صراحت‏بیان شده، مهمترین چیز است و آن گونه که ایشان مردم عادى را به سوى خداوند دعوت مى‏کند، همان برخورد را هم با رهبر ابرقدرت شرق در این نامه انجام مى‏دهد. آنچه را که ایشان در این نامه خواستار آن است، به وضوح بیان شده است. ایشان در این نامه آنچه را که مى‏خواهد به جهانیان اعلام کند به رشته تحریر در مى‏آورد و خطاب به رهبر شوروى مى‏گوید که مرضى که دامنگیر شوروى شده است، دورى مردم از دین و خدا است و هیچ درمانى براى مشکلات شوروى جز روى آوردن به خدا و ارتباط با او نیست و بدین گونه، فرمایشات ایشان تحقق یافت و شوروى از پاى درآمد. پس امام در نامه به گورباچف، منظور خود از تاثیر را بیان مى‏دارد و خواسته خود را عنوان مى‏کند و مرض شوروى را دور کردن مردم از خدا و دین مى‏داند و درمان را در ارتباط معنوى با خداوند که واجب الوجود و مبداء آفرینش است، ذکر مى‏کند.

دو نامه اخیرا از آمریکا از دوستانم به دستم رسیده است که در آنها بر روح پر فتوح امام درود فرستاده‏اند. یکى از این نامه‏ها که در تاریخ پنجم نیسان بدستم رسیده، به امضاء و مهر "هلمینسکى" است که به زبان انگلیسى بوده و ترجمه آن به زبان عربى نیز وجود دارد. "هلمینسکى" در نامه خود مى‏گوید:

"موج تحول روحى، در حال در نوردیدن آمریکاست و نیروى عظیم این توجه و تحول روحى، موجب دهشت‏بنده شده است که براى آن از شما مى‏خواهم دعا کنید. ایشان در مقدمه این نامه که ما آن را نامه زیبایى قلمداد مى‏کنیم، عنوان کرده‏اند که اخیرا نامه‏اى از دمشق به دستم رسیده که در آن تصویر زنده‏اى از امام على (ع) بیان گردیده و افکار متعددى در این خصوص مندرج شده بود و باعث‏شد تا من در ماههاى اخیر به خواندن نهج البلاغه بپردازم و به یک دید بالاتر از آنچه که در نامه قید شده بود، درباره امام على (ع) دست‏یافتم."

امام خمینى در وصیت نامه خویش مى‏فرماید: آیا نهج البلاغه بهترین روش آزادى انسان بعد از قرآن کریم نیست؟ سپس اضافه مى‏کند که بهترین روش براى رهبرى و آزادى انسان بعد از قرآن، نهج البلاغه است و امروز که در آمریکا به فهم نهج البلاغه روى آورده‏اند، تلاشى است جهت درک مفاهیم نهج البلاغه و مفاهیم امام على (ع) .

قصد امام از نگارش به گورباچف چه بود؟ ایشان گذشته از روحانیون مسلمان و مردم ایران، همان تحول معنوى را مد نظر داشت که اینک در سرتاسر آمریکا در جریان است.

در دومین نامه‏اى که از آمریکا به دستم رسیده و به عربى نیز ترجمه گردیده، صحبت از اهتمام به ترجمه "اخلاص الدین" ، کتاب بیست و دوم از اضواء القرآن مى‏باشد. این کتاب به ترجمه صورى از قرآن پرداخته و از ابواب مختلف قرآن کریم بهره گرفته است و در آن صحبت از ابن عربى به میان آمده و درباره کتاب قانون و کتاب "محیط بلاشاطى" یا "دریاى بیکران" میشل ات شوتى گودز صحبت‏شده است. الان مسئله قرآن در رابطه با رعایت‏حریم الهى بسیار مهم است. قرآن دستورالعمل نخستین و نهج البلاغه در جایگاه دوم قرار دارند. اگر امروز آمریکاییان این چنین مورد تاثیر واقع شده‏اند، آیا چیزى جز تاثیرپذیرى از این دو کتاب است؟

اسلوب هر دو نامه مذکور، خوشحال کننده روان امام خمینى است. گویا ایشان رنگ روح پاک خود را در این دو نامه مى‏بیند. آیا قرآن در نزد امام رتبه اول و نهج البلاغه رتبه دوم در هدایت انسانى را ندارند؟ آیا افکار ابن عربى که ایشان در نامه به گورباچف از وى یاد کرده، امروزه مورد توجه قرار نگرفته است؟ تلاشهاى امام راه کوششها و جهاد اصغر در سیاست را روشن ساخت و نیز راه جهاد اکبر را منور نمود. ایشان در کتاب "چهل حدیث" خود از جهاد اکبر سخن به میان آورده و مى‏گوید که پیامبر فرمودند که از جهاد اصغر برگشتیم و اکنون نوبت جهاد اکبر فرا رسیده است که همانا تزکیه نفس و تربیت آن در راستاى خواست الهى است. این همان چیزى است که آیت الله روح الله موسوى خمینى درصدد انجام و تاثیر گذارى بر آن بودند و الحمدلله امروز شرق و غرب در مقابله با تحولات معنوى که به تعبیر نامه مذکور، موجب وحشت آنان شده است، دچار شکست‏شده‏اند.

در پانزدهم شوال، امواج آرامش مرا فراگرفت. در این روز که مصادف با سالگرد امام صادق (ع) بود، آقاى فهرى به من اطلاع داد که ما پنجمین سالگرد رحلت امام خمینى را در زینبیه برگزار خواهیم کرد. این خبر موجب آن شد تا اشک در چشمان من حلقه بزند و روح امام را حاضر ببینم و یک شعر بلند هفتاد و دو بیتى را بسرایم، تحت عنوان "علامه عصر بالخمینى عطر". چند بیت از این شعر را عنوان مى‏کنم و یادآورى مى‏نمایم که صحبت از ایشان در قالب یک گفتگوى کوتاه یا بلند نمى‏گنجد. زیرا ایشان نیاز بشریت در پیوند با خداوند است. همان گونه که ایشان به رهبر ابرقدرت شرق متذکر شدند. با درود به روان پاک ایشان و دوستداران مى‏گویم:

فاطمئن لن تموت سکن النور بزیت

لیس لى فى الارض بیت انت‏یا شاف بیوتى

مطمئن باش که هیچ گاه براى تو مرگى نیست

و نور در روغن چراغ جاودان است

من منزلى در روى کره زمین ندارم

و تو زلال کننده دلها، منزلهایى.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی